سینمایی امروز ساخته رضا میرکریمی شاید بزرگترین نقد بر جامعهای باشد که عادت به قضاوت دارد. سینمای میرکریمی مملو از شعارهای کلاسیک همراه با آداب فرهنگی شرقی است که خود تا مرز واپسگرایی میرود اما مشخصا در مورد سینمایی «امروز» باید نوشت که: این فیلم صلح طلبانهترین اثری است که دیگران را از آنچه در آینه دیده میشود نزدیکتر نشان میدهد. اگرچه فیلم در سال 1392 ساخته شده و یک دهه از عمر ایدئولوژیاش میگذرد اما باید به خاطر داشت که اثری هنری است که هنگام تماشا مخاطب آن را با اکنون همذاتپنداری کند. پرویز پرستویی مغموم و کم حرف راننده تاکسی است و کمتر کسی باور میکند این ساختار محافظه کار هنگامی که سهیلا گلستانی در ماشینش میشیند و از او درمانده و با ظاهری مشخص کمک میطلبد او درخواستش را بپذیرد. داستان وارد ریزهکاریهای زندگی راننده تاکسی یا حتی زن مسافر معلومالحالش نمیشود و به این بسنده میکند که فقط واکنش دیگران به این کمک که در آینده یک بازی دوسربرد میشود بپردازد. هنگامی که شبنم مقدمی به عنوان سوپروایزر بیمارستان به مرد مغمومی مانند یک راننده تاکسی میگوید: این جا بهشت مردایی مثه شما است... فیلمنامه گره میخورد. آن هم نه به خاطر آنکه بعدها او تنها کسی است که به راننده تاکسی کمک میکند تا از بیمارستان با بچه فرار کند بلکه او اولین کسی بود که به راننده تاکسی فیلم شک کرد، پس چرا حال او را درک میکند و به او کمک میکند؟ این مسئله من با فیلمی است که میتوانست با نشان دادن مجازات شدن راننده تاکسی شاهکار شود. و...