بابیلون ساخته دیمین شزل وقایع نگاریهای یک موسیقیدان عشق سینما از سالهای صامت است که مانند میان نوشتهها، احساسی فراتر از صدا برای بیننده به همراه دارد. شزل قبل از آنکه فیلمساز زبردستی باشد به باور من یک موسیقیدان است که ریتم سینما را خوب میداند. حال شما در نظر بگیرید که این ریتم همراه باشد با صنعتگری استودیوی بزرگی مانند پارامونت پیکچرز. حضور بازیگرانی که فروش یک اثر سینمایی را تضمین میکنند و علاوهبر همه دارایی فیلمنامه، تمرکز و شعور بیننده را منعطف خود میکنند برگ برندهای است که شزل را تبدیل به یک فیلمساز موفق کرده است. سینما به تعبیر«بابیلون» یک واقعه فاسدِ جذابِ هیجانانگیز است. سکانس ابتدایی فیلم جابجایی فیل برای کاربردی غیرمعقول، به علاوه چگونگی رویارویی تورس، دیگو کالوا، با نِلی، مارگو رابی، و شکل ورود جک، برد پیت، به کازینو مشخص کننده اغوای کشنده در این فیلم است. فرض کنید در خانه نشستهاید و ناگهان تلفن زنگ میزند و بی هیچ مقدمهای به شما خبر میدهد که برنده چند میلیارد دلار شدهاید. این فیلم چنین کاری با شما میکند. «بابیلون» تعریف تازهای از درام روی خط موسیقی ارائه کرده است که ریتم 6.8 را چنان شخصی مست و سرخوش مینوازد. البته این مهم را باید متذکر شوم که سینما به خودی خود از بدو اختراع برادران لومیر نظری موسیقیایی به ادبیات داشت و تعریف زمان و مکان در داستان را، مشخصا در زمان صامت، تاکید این فیلم و...