بیمادر فیلمِ مرتضی فاطمی اخلاقی فراسوی روابط مزورانه و انسانی یک دکتر و کسی که تنها کسب درآمدش از نگاهداشتن سگها است دارد. فیلم نمایشی از یک سادیسم مادرانه اما کنترل شده است که طبیعتا تبلیغی برای دغدغهمندی مولف نیست. قبل از آنکه وارد کشف سوبژکتیو موضوعی و موردی فیلمنامه شوم جا دارد از بازی بینظیر پردیس پورعابدینی تمجید و از بازی ضعیف و بهدرد نخور میترا حجار گله کنم. پورعابدینی قبل از آنکه یک زن مستاصل در داستان باشد مدام در حال بروز مادرانگی و ایثار برای فرزندش است. به یاد بیاوریم هنگامی که او در سکانسهای پایانی فیلم بچهای را که برای دیگری به دنیا آورده در دست دارد و چگونه برای خودش و داغداریاش گریه میکند. یک بازیگر احساساتش را نباید هنگام برقراری ارتباط با نقش مدنظر قرار دهد اما هنگامی که ارتباط خود را با نقش برقرار کرد باید با همه احساسش شخصیت را درک و بازی کند. فعلی که پورعابدینی در ایفای چنین نقشی اجرا کرده به مراتب توانایی مانور او در نقشهای مختلف را میرساند. از سوی دیگر بازی ضعیف حجار که بازی آقایی هم خراب کرده را ببینید. حرکات مصنوعی یک حسادت زنانه. دکتر بودن که اصلا به او نیامده و ژست الکی گرفته است. بیشتر مریض یک روانپزشک است تا معشوق او و... بازی او فیلم رابطه عشقی میان دو زوج را زیر سوال برده است. «بیمادر» شروع بد و کلیشهای دارد. بچهای که سر به بالا گرفته و دنباله بادکنک خود را میگیرد و عقب عقب میرود و ناخواسته توی حوض میافتد؛ شیرجه آقایی برای نجات او و بعد برخورد اوجی با او که: تو نمی فهمی که میگی چیزی نشده است. قرار نیست ما همه اتفاق داستان را در فیلمنامه با یک گره تعریف کنیم. فیلمنامه میتواند براساس یک اتفاق باشد اما نمیتواند در آن اتفاق داستان خود را لو بدهد. در همان سکانس اول فیلم تمام میشود. این که به زوجی که بچهدار نمیشوند بگوییم تو این چیزها را نمیفهمی، همه حرف فیلم است. فیلم ادامه مییابد و ما پژمان جمشیدی را میبینیم باز هم در نقشی که به او اصلا ننشسته است. فردی غیرتی که و...