قسمت دهم سینمایی سریع و خشمگین با عنوان «فست ایکس» به کارنامه این اثر اضافه شد. ساختهای از لویی لُتریر که علاوهبر روایت، دکوپاژ و بازیگردانیها، چگونه به نمایش گذاشتن یک اکشن هالیوودی را تغییر داده است. لُتریر که در کارنامه خود: «ترانسپورتر»، «رهاشده»، «برادران گریمزبی» و... را دارد؛ نشان میدهد چگونه یک قصه تمام شده را میتوان ناتمام جلوه داد. داستان با فیدبک از 10 سال پیشِ قصه خود آغاز میشود. اگر منطقهای فیلمنامه نویسی را سختگیرانه اعمال نکنیم کمترین پرسش برای چنین ارائهای میتواند چرایی گُم شدن این قصه در پیرنگ سری فیلمهای سریع و خشن باشد. «فست ایکس» به عنوان قسمت دهم از این قصه شکل روایت دگردیسانهای به خود گرفته که میتواند چندین عنوان دیگر ادامه پیدا کند. هالیوود برای استفاده از جذابیت و نمایش زرق و برق بیشتر به بیننده راهی جز روایت داستانهای ابرقهرمانی ندارد. داستانهایی که کُمیک هستند و رویدادن حتی نابودی جهان در آنها ممکن است. به طور مشخص هنگامی که از اکشن مدرن هالیوودی صحبت میکنیم با جهانی تماشاگر را روبهرو خواهیم کرد که در آن واقعیت سودی ندارد. به عنوان مثال در «فست ایکس» با اُپنینگِ کاملا غیرمنطقی مواجهیم. تعدادی سارق که دام، وین دیزل، جز آنها است گاو صندوقی فولادی را با عظمت بزرگ سرقت میکنند و توسط سیمهای بکسل که به خودروها متصل شده است آن را در خیابانهای شهر میکِشند و این اُپنینگ با یک پایان بچهگانه که جیسون موموآ از روی پل به رودخانه میافتد و نام فیلم ظاهر میشود به پایان میرسد. سوال اصلی برای بیننده اینگونه به وجود میآید که و...