مواجهه بیننده با سیناپس یک داستان متمدن در ایدئولوژی کهن الگوی متن همواره مورد توجه مولفین آثار و مشخصا کارگردانان بوده است. «ماموریت غیر ممکن» از آن دست فیلمهایی است که هالیوود بیحساب روی آن حساب باز کرده. ما شناخت کافی از شخصیت قهرمان فیلم، تام کروز، پیدا کردهایم و مطمئن هستیم او میتواند هرکار غیرممکنی را انجام دهد، پس ادامه دادن داستان آن یک نوع طمع ژستی است. به اُپِنینگ فیلم اشارهای داشته باشیم. اصلا کاری با این مسئله ندارم که فیلم را کریستوفر مککوری نوشته و کارگردانی کرده که در کارنامه نویسندگی خود «مظنونین همیشگی» و... را دارد، این مسئله برایم مهم میشود که ما با جهانی از سینما روبهرو میشویم که در همین ابتدا به ما میگوید هیچوقت به خودی اعتماد نکن. زیردریایی که نوع پیشرفتهای از سلاح را حمل میکند چگونه رادارهایش نمیتواند تشخیص دهد که موشکها شبیهسازی شدهاند و قرار است خود زیردریایی خودش را منهدم کند؟ از سوی دیگر از نظر داستانی ما با جهانی تمثیلی طرف میشویم که دیگر در آن ایتن هانت صرفا یک مامور و قهرمان وطن پرست نیست بلکه برگزیده است. از «ماموریت غیر ممکن»ی که دیپالما آن را کارگردانی کرد تا به امروز چه بر سر این فرنچایز آمده است. ایتن در یک نوع ماجراجویی که میتواند چند برابر جیمزباند هم باشد گیرافتاده و مسبب آن هم فقط طمع رسانهای هالیوود است. اینبار دغدغه اصلی داستان که بهشدت ریاکارانه است، هوش مصنوعی است. ما تجملگرایی را در سینما نمیتوانیم تضمینی برای کیفیت یک اثر قرار دهیم. سینما نیازمند نبوغ است، نبوغ حاصل تفکری مستعد و شعوری ژرف خواهد بود. هنگام مواجهه با چنین آثاری که شخصیت در آن مدام چالشهای جدید را تجربه میکند و…]