ژان دو باری فیلمی ارزشمند در قاموس سینمای بیوگرافی است که با بازی درخشان مایوین و دپ ماندگار شده. ذاتا سینمای بیوگرافی قداست غیرقابل انکاری در حوزه تاریخ دارد اما آنچه این فیلم را از نظر تاریخی مهم و از نظر هنری ارزشمند کرده است زنی است که ترجیح میدهد هرکه باشد اما در آشپزخانه مشغول پخت و پَز نباشد. این گزاره ابدا معنای مبارزه زنانه و هرچیزی که امروز میشود با آن پُز روشنفکری داد نمیدهد بلکه منظور این است که زن به موازات زیبایی ظاهریاش همچنان از درونِ زیبایی برخوردار است و اتفاقا فیمینیست برای آن بهوجود آمده. سینمایی « ژان دو باری» میزانسن متحیر کنندهای دارد. دوربین و جای دوربین را میشناسد و همچنین سعی نکرده فیلم عجیب غریبی باشد بلکه خیلی آکادمیک داستان را برای بیننده تعریف میکند. نریشن که بخصوص در سکانسهای ابتدایی فیلم شنیده میشود بجا و بهاندازه است و در نهایت موسیقی منحصر به فردی که خیال بیننده را در میان جنگلها و کاخ فرانسه به رقص در میآورد. چرا یک راهب هنگامی که در حال خواندن کتاب دیده میشود باید از کلیسا اخراج شود؟ مسئله فیلم این سوژه است. فیلمی که هرچه جلوتر میرود منِ بیننده را بیشتر به یاد «دختر دانمارکی» تام هوپر میاندازد. جدای از مسئله آگاهی در این فیلم که رستنگاه عشق، آگاهی است، مدرنیته گرایی و خستگی اعلی حضرتی که از جایگاهش زده شده به چشم میآید. وقتی که دوباری برای اولین بار با پادشاه روبهرو میشود را در نظر بگیرید. گویی او منتظر کسی بوده مثل خودش بوده و از احترامات خشک و عقب عقب راه رفتنها و پا کوبیدن لبریز شده و حال به دنبال کسی است که در مراسم صبحگاه برای او شکلک دربیاورد و او بخندد و...