قسمت سوم سینمایی نگهبانان کهکشان خستهکننده و بیآلایش است. جیمز گان سازنده این فیلم چیزی بعنوان نبوغ و نوآوری از جنس مارول ارائه نداده و میتوان گفت همهچیز همانطوری است که انتظار میرفت. سینمای مارول استانداردهای خاص خود را برای ارائه دارد. همانطوری که سینمای شُسته رفته را دیگر نمیتوان در هالیوود دید؛ در مارول هم دیگر آن سینمای «مرد عنکبوتی»وار را نمیتوان یافت. مارول به مرور روبه افول احساسات و نوآوری داستانی میرود و این ویژگی به صورت غیرمنتظرهای ادامه خواهد یافت. مثالی از سینمای خودمان بزنم تا بیشتر این مفهوم قابل انتقال باشد. در این که مسعود کیمیایی استاد سینمای ایران است شکی نیست اما باید بپذیریم او از نظر داستانی همچنان در منجلاب «قیصر» گیر کرده و مدام به خودتکراری در ژانرها و سبکهای مختلف میپردازد. سینمای مارول مشخصا نیز اینچنین است. سینمایی که مدام ابرقهرمان تولید میکند و سعی دارد در جهان روایت و داستانگویی نامیرا باشد، سینمای مُردهای است. مهمترین نقطه متمایز کننده سینمای مارول از دیگر ابرقهرمان بسازهای هالیوودی مانند: دی سی شکل پرداخت، دکوپاژ داستانی و بهطور کلی میزان اهمیت به میزانسن است. تلفیق طبیعیِ طبیعت و انسان، استفاده از ابرقهرمانانی مانند راکون و...، استفاده از رنگهای شاد و ضد افسردهکنندگی در کشمکشهای داستانی و لحظات تعلیق، جایگذاری دوربین به و...