علیرضا ایرانمهر
علیرضا ایرانمهر
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

چیزهایی که نباید به مدعی گفت!

گفتار سوم:


ما به چیزهای عجیبی در زندگی وابسته می‌شویم. از باورناپذیرترین این چیزها احساس ناکامی است که روی دیگر آن باور به قربانی بودن است. این از قوی‌ترین مخدرهای جهان است که نئشگی مادام‌العمر دارد و همچون هر افیونی اعتیادآور و مسری ست.


بزرگ‌ترین مشکل اعتیاد به هر ماده یا رفتاری این است که بدن پس از مدتی بودن آن را وضع طبیعی فرض کرده و نیازش به مصرف آن بیشتر می‌شود. دلیل تمام اوردوزهای مرگ‌آور همین است. زیرا میزان مصرف افیون ـ نه برای لذت بلکه فقط برای داشتن احساسی عادی ـ آن قدر زیاد می‌شود که بدن و روان ما تاب تحمل آن را ندارد و فرومی‌پاشد.


بزرگ‌ترین لذت قربانی بودن نیز در این است که درد مسولیت را از دوش انسان برمی‌دارد. با این حس می‌شود جهان را بدهکار خود فرض کرد و برابر آن در جایگاه مدعی و طلبکار قرار گرفت و برای خود دلسوزی کرد. نگاه گلایه‌آمیز و خورده‌گیرانه نسبت به هر چیزی نوعی حس برتری پنهان پدید می‌آورد که میل خودپرستی ما را ارضاء می‌کند. حافظ می‌گوید:


با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی


گفتن از دلخوشی‌های زندگی با مدعی و ترغیب او برای تجربه کردن بی‌خویشتنی همان قدر بی‌هوده است که با معتادی از مضرات اعتیاد حرف بزنیم. زیرا رها کردن حس قربانی بودن به معنای پذیرفتن بار دردناک مسولیت در برابر زندگی و از دست دادن جایگاه برتر مدعی بودن و قضاوت کردن است.


می‌گویند درمان اعتیاد فقط زمانی موفق و پایدار است که معتاد به مقام تسلیم و پذیرش می‌رسد. ناتوانی خویش را در برابر خود می‌پذیرد و دست از مبارزه و انکار برمی‌دارد و فرآیند درمان آغاز می‌شود. در این لحظه‌ است که کابوس و توهم به پایان می‌رسد و واقعیت زندگی لمس می‌شود. برای همین است که حافظ می‌گوید در برابر کسی که به کابوس خودپرستی مبتلا ست و خود را منتقد و مدعی جهان می‌داند گفتن از لذات رهایی و مستی روح بی‌فایده است. زیرا حاضر به رها کردن این افیون نیست. تنها راه نجات او شاید رسیدن به نهایت کابوس و تجربه کردن مرگ در خویشتن است.


یادداشت‌هایی خصوصی درباره‌ی حافظ


#حافظ_خوانی_خصوصی

حافظتحلیلادبیاتادبیات فارسیهرمنوتیک
داستان نویس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید