«بسمه تعالی»
ادامه دارد..ده جهانی است. این واژه بسیار محبوب و پرکاربرد است. تمامی سازمانها، از نوع تجاری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همگی با مفهوم مدیریت سروکار دارند. مدیریت است که هر تلاشی را در مسیر رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده، هدایت میکند.
هارولد کونتز که یک تئوریست آمریکایی کسب و کار است، اعتقاد دارد که مدیریت، هنر انجام کار با همراهی افرادی است که در گروههایی رسمی و سازمانیافته کنار هم جمع شدهاند. مدیریت هنر ایجاد محیطی است که افراد در آن قابلیت فعالیت موثر داشته باشند و در راستای نیل به اهداف جمعی، همکاری کنند.
فردریک وینسلو تیلور، پدر مدیریت علمی، این عبارت را چنین تعریف میکند:
مدیریت هنر پاسخ دادن به پرسشهای زیر است: چه کاری باید انجام شود، در چه زمانی باید انجام شود و چه باید کرد تا در بهترین و ارزانترین شکل ممکن انجام شود؟
مدیریت یک فعالیت هدفمند است. این اصطلاح را میتوان فرآیند همکاری با سایر افراد برای دستیابی کارآمد به اهداف سازمانی نیز دانست. البته باید توجه داشت شخصی که وظیفه مدیریت را به عهده میگیرد، منابع محدودی در دست دارد. او باید بتواند در دنیای در حال تغییر امروزی، از منابع خود حداکثر استفاده را ببرد تا در پر بازدهترین شکل ممکن، اهداف سازمان را محقق کند.
این وظیفه مدیریت است که با ایجاد شرایط مناسب، زمینه عملکرد پربازده و موثر را برای افراد فراهم کند. کسب اطمینان از در دسترس بودن مواد اولیه، تعیین دستمزد و حقوق ماهیانه و تدوین قوانین و مقررات جزو همین وظایف هستند.
بنابراین، میتوان گفت که مدیریت خوب، از دو عنصر کارآمدیو بازدهی بالا تشکیل شده است؛ کارآمدی یعنی کار درست را انجام دهیم و بازدهی، یعنی کار را به درستی، با کمترین هزینه و پایینترین اتلاف منابع به پایان برسانیم.
مهمترین مهارتی که زمینه را برای دستیابی به دو عنصر ذکر شده افزایش میدهد، مهارت تصمیمگیری است؛ به جرات میتوان ادعا کرد که مهمترین وظیفه هر مدیر تصمیمگیری است و منشأ اصلی آنچه مدیر خوب را از مدیر بد متمایز میکند، در تصمیماتی است که گرفته میشود.
این اولین یادداشت از سه یادداشت مربوطه میباشد. انشاءالله در روزهای آینده دو یادداشت دیگر قرار خواهد گرفت... به امید دیدار...
ادامه دارد...