تقریبا همه دانش آموزانی که به من مراجعه می کنند از مدرسه بیزارند اما همهشان هم علم را دوست دارند. ایشان از مدرسه بیزارند چون در مدرسه غریزه کشفشان نادیده گرفته می شود و کشف نمی کنند حتی در کلاس علوم.
این بچه ها دوست دارند دنیایی که به آن وارد شده اند را کشف کنند، سر از هر چیزی در بیاورند، نه اینکه مانند جانداران اهلی شده،تن به قفس و حصار بدهند. این کار را نه برای اینکه خودی نشان بدهند نمی کنند. این کار را می کنند چون بی آنکه بخواهند از وقتی چشم به این دنیا گشوده اند، از کشف کردن لذت برده اند. پس طبیعی است که بگویند هوراااا، لذت کشف مستدام!
بچه ها به اندازه یک قهرمان المپیکی انرژی دارند(بر اساس نتیجه تحقیقاتی که در مجله دانستنیها منتشر شده است). پس چگونه است که انتظار داریم سر جایشان بنشینند، کاری نکنند، فقط حرف گوش بدهند.
نافرمانی جرم نیست. یک بزه اجتماعی نیست، نافرمانی بخشی از فرمول اندیشه خلاق است. هر چند آزار دهنده هست،اما پاسخش تحدید و تهدید نیست، پاسخش گفتگو و کمک به باز کردن پنجره های جدید و کشف افق های تازه ای است که هم برای بچه ها نو است و هم برای ما نو خواهد بود. اجازه بدهیم بچه ها چشم و گوش ما باشند، و البته ما هم چشم و گوششان هستیم.
خانم جولیا کامرون که خودش یک معلم است در کتاب پروازهای خلاقیت: راهنمای رفع موانع خلاقیت در همان فرازهای ابتدایی کتاب، آشکارا بیان می کند که پدر و مادرها اولین مانع خلاقیت فرزندانشان هستند. این گفته جولیا کامرون را بگذارید کنار گفته ای از یووال نوآ هراری نویسنده کتاب بیست و یک آموزه برای قرن بیست و یکم. او می گوید: بهترین کمکی که می توانید به فرزندانتان در قرن بیست و یکم بکنید این است که اجازه ندهید به حرفهایتان گوش بدهد. یکی از دلایلی که هراری برای این توصیه به آن استناد می کند این است که دنیای پیش رو چنان در حال تغییر است که حکمت پیشینیان برای آن سودی نخواهد داشت
در همین راستا مطالعه یوول نوآ هراری از زندگی انسانها در سال ۲۰۵۰ میگوید خالی از لطف نیست
وقتی جک ما، بنیان گذار علی بابا، در سال 2018 گفت که هوش مصنوعی 800 میلیون شغل را از بین خواهد برد.و من آن را برای شاگردانم نقل قول کردم، همه ایشان به شدت نگران شدند. چون ساختار ذهنیشان برای نافرمانی تربیت نشده بود. برای فرمان برداری از چارچوب ها ساخت یافته بود.
هم اکنون که سه سال از این پیش بینی می گذرد وقتی در رویدادهای حساس و جهانی مانند المپیک 2020 توکیو رگه هایی از این واقعیت را مشاهده می کنم، آرزو می کنم بچه های کلاسم همه تا حدی به این بلوغ فکری در نافرمانی خلاق رسیده باشند، کما اینکه در صحبت های برخی از ایشان این رگه های نافرمانی ناشی از بلوغ خودنمایی می کند.
وقتی به این نگاه می کنم که در دهکده المپیک توکیو 17 اتوبوس برقی خودران به ساکنین دهکده المپیک 24 ساعته خدمت ارایه می کنند. می بینم سیر این تغییرات خلاق بنیان افکن نزدیک از آنی است که تصورش را می کنیم. چون همین اکنون اشغل رانندگی ماشین های نیمه سنگین و سنگین در معرض انقراض قرار گرفته است. ولی هنوز برای برخی که ذهنشان بادفرمانبرداری از چارچوب ها تغذیه می شود، رانندگی گزینه ای است که می توانند از تنگ دستی به آن پناه ببرند.
مشاغل خلاقه كه مربوط به «اقتصاد خلاق» رهبري، كارآفريني، نوآوري، طراحي چشمانداز و غيره ميشود، ميتوانند با رواج هوش مصنوعي به شدت رشد كنند چون كه در آينده اين مشاغل بسيار مورد نياز خواهند بود و همه كارها بر اساس دانش انجام خواهد شد. مشاغلي از اين دست در صنايع جديدي كه ايجاد ميشوند به كار خواهند آمد و سهم اين مشاغل بيشتر نيز خواهد شد. اما چه کسانی در این مشاغل موفق عمل خواهند کرد؟
در پاسخ به این سوال کال نیوپورت نویسنده کتاب کار عمیق و استاد دانشگاه استنفورد گفته است: در اقتصاد کنونی سه دسته از می توانند موفق شوند.دسته اول صاحبان سرمایه ای هستند که روی خلاقیت سرمایه گذاری می کنند، دسته دوم ستاره ها و افراد مشهوری هستند که به پیشبرد تبلیغات و برندسازی تجاری یا اقتصاد فرهنگی که خلاقیت رکن است کمک می کنند، اما دسته سوم افرادی هستند که با خلاقیتشان می توانند کاربری هایی را از فناوری های هوشمند بیرون بکشند که مخترعینشان حتی تصورش را هم نمی کنند. به زعم نگارنده این سطور، چارچوب ذهنی همگی این افراد از نافرمانی های ذهنیشان برای کشف دنیای هوش مصنوعی تبعیت می کند.
در این رابطه مطالعه مقاله حرف دلم را گوش کنم یا حرف پدر و مادرم را؟ پیشنهاد می شود
اما چگونه وقتی ذهن های مربیان و والدین فرمانبرداری از چارچوب ها را طلب می کند و فرزندان به شکل غریزی نافرمانی را بر می تابند می توان رابطه ای دو سویه میانشان برقرار کرد که نه فرزندان از آینده مورد انتظارشان دور شوند و نه پدر و مادرها خلاف میل قلبیشان مانع رشد خلاق فرزندانشان در کسب و کار گردند؟
پاسخ چندان ساده نیست و در حوصله این خطوط هم نمی گنجد. رسانه ای دیگر باید جست و جور دیگر باید به پاسخ رسید. برخی حرف ها در نوشتن در نمی آیند باید بیان شوند و شنیده شوند. گاهی تاثیر سخن بر زبان راندن بیش از جوهر کلمه بر صفحه چکاندن است
اپیزود یکم پادکست فارسی ایکس فکتور با نام Xfactor به فاکتورهای ایکسی می پردازد که حایلی هستند میان رابطه فرزندان و والدین که در متن قرار دادمشان برای مخاطب چندان فهمش ساده نیست. بنابر این ادامه این مقاله را به این پادکست واگذار کردم تا کلمه ها با لحن در آمیخته شوند و احساس برای رساندن مفهوم زنده شود. این اپیزود تلاشی است برای باز کردن پنجره ای مشترک میان نگاه فرزندان و والدینشان به آینده و دنیای جدید