مراجعه کنندگان بسیاری دارم که هنوز میان ادامه دادن به فعالیتشان در شبکه های اجتماعی و رفتن به سراغ فعالیتی دیگر مانند استخدام در شرکت ال جی، بانک گردشگری و سایر موقعیت های شغلی خوب در شک و تردید هستند. برخی از ایشان حتی در شبکه های اجتماعی برو بیایی دارند، البته میلیونی و یا چند صد هزار فالووری نیستند، ولی چند هزار فالوور دارند (به طور متوسط زیر 10K)، پست ها و محتواهای خوبی هم منتشر کرده اند که خوب هم ویزیت خورده است. ولی هنوز از سوی پدر مادر یا اطرافیان متهم به بیکاری و آرزو اندیشی هستند.
وقتی به من می رسند و با ایشان صحبت می کنم و از ایشان می پرسم که خودت چه فکر می کنی؟ به نظرت باید فعالیت در شبکه های اجتماعی را باید جدی گرفت یا نه؟ در پاسخ می گویند دوست دارند که آن را جدی بگیرند اما چند مشکل دارند، اول از همه اینکه هنوز به درآمد نرسیده اند، یا به درآمدی که انتظارش را دارند نرسیده اند. دیگر اینکه آن را به عنوان شغل دوم و شغل تفریحی قبول دارند اما به عنوان شغل اول به آن نگاه نمی کنند.
هفتصد هزار تراکنش در روز، توسط کاربران ایرانی در شبکه های اجتماعی اتفاق می افتد که ارزش آن در سال برابر است با چهل هزار میلیارد تومان. برای اینکه متوجه ارزش و اندازه این عدد بشوید باید بگویم که با این عدد می توان حقوق یکصد و پنجاه و یک میلیون کارگر را داد. یعنی چیزی حدود دو برابر جمعیت ایران.(منبع: هفته نامه شنبه_22 خرداد 1400_ سال هفتم _ شماره 215_ صفحه6)
این عدد انقدر بزرگ است که شرکت فناپ(فناوری اطلاعات و ارتباطات پاسارگاد آریان)، که از شرکت های زیرمجموعه بانک پاسارگاد است و یکی از پنج ماموریت اصلی آن سرمایه گذاری روی خدمات محتواست تا جایی که یکی از جدی ترین سرمایه گذاری های آن روی اولین شبکه تلویزیونی اینترنتی با نام آیو است.
حالا فناپ در یکی از سرمایه گذاری های خود سیصد میلیارد تومان بر روی استارتاپی سرمایه گذاری کرده است که کارش خدمات دادن به همه افرادی است که در شبکه های اجتماعی فعالیت اقتصادی دارند. استارتاپی به نام پادرو(منبع: هفته نامه شنبه_22 خرداد 1400_ سال هفتم _ شماره 215_ صفحه6)
اما چرا؟ چون این بازار با اعداد و ارقامی که در بالا گفتم، انقدر ارزش دارد که بتوان در آن سرمایه گذاری کرد. البته پادرو تنها بازیگر این فضا نیست. احتمالا این روزها با تبلیغ تضمین چی هم برخورد کرده اید. این استارتاپ هم به برای خدمات رسانی به فعالان اقتصادی شبکه های اجتماعی تاسیس شده و سرمایه گذاری کرده است. و اگر فقط هزینه ای که برای بیلیبوردهای تبلیغاتی اش پرداخت کرده است را حساب کنید متوجه می شوید که چقدر این بازی برای او جذاب و جدی است.
تضمین چی و پادرو دو استارتاپی هستند که روی بازاری سرمایه گذاری کرده اند که در دنیا با عنوان انگلیسی «Social Commerce» شناخته می شوند. این بازار به فارسی می شود: «بازار اجتماعی»
به شکل سنتی بازار اجتماعی، از دیرباز میان اهالی محل وجود داشته است، اینکه یک نفر از شهر خودشان زعفران می آورد و به همسایه ها می فروخت یا دیگری در خانه اش برای همسایه ها لباس می دوخت یا دانشجویی که تدریس خصوصی می کرد و اهالی به همدیگر معرفیش می کردند. در واقع این ها فعالیت های اقتصادی بودند که در جامعه محل زندگیمان در جریان بود، اما چون جامعه محلی، یک جامعه کوچک و با نیازهایی در اندازه کوچک است، رشد اقتصادی این کسب و کارها هم کم و کوچک و محدود به اهالی محل می شد. اما با آمدن اینترنت، مرزهای محل به مرزهای جهانی گسترش پیدا کرد و دهکده جهانی معنی پیدا کرد. حالا همان معلم خصوصی از همان خانه، به هر شاگردی در هر جای دنیا می تواند درس دهد و پول دریافت کند. یا آن همسایه که زعفران می فروخت حالا مشتریانی از محل های دیگر و یا حتی کشورهای دیگر دارد و یا آن خانم خیاط اکنون مشتریانی از محله های دیگر و مناطق دیگر شهر دارد. در واقع جامعه پیرامون این افراد گسترش پیدا کرده و متقاضیان خرید خدمات و یا کالایشان بیشتر شده است. و اگر کیفیت خوب و قیمت مناسب بدهند، این متقاضیان به مشتریانشان تبدیل خواهند شد.
حالا سوال اینجاست، آیا کار آن معلم خصوصی یا آن همسایه ای که از شهرشان زعفران می آورد و به در و همسایه می فروخت و یا آن خانم خیاط که در خانه خیاطی می کرد، یک کار کاذب بوده است؟ پاسخ قهرا خیر است. پس چطور ممکن است من و شمایی که در اینترنت و شبکه های اجتماعی فعالیت می کنیم شغلمان کاذب باشد؟ پیشتر پاسخ این سوال را در مقاله ای است که با عنوان حرف دلم را گوش کنم یا حرف پدر و مادرم را؟ داده ام.
اما اکنون برای پاسخ به این سوال که فعالیت در شبکه های اجتماعی شغل کاذب است یا نه؟ به یک سوال اشاره می کنم و آن اینکه آیا اصلا شغل کاذب وجود خارجی دارد؟ پیشتر مجموعه ایراسوگرافی که یک آژانس اجتماعی عکاسی ایرانی است، به این موضوع پرداخته بود و نشان داده بود که شغل کاذب وجود خارجی ندارد، و شغل هایی که با عنوان کاذب معرفی می شوند، مشاغلی هستند که توسط سازمان های قانون گذار هنوز، ساماندهی نشده اند. به عبارت بهتر هوش و عمل اقتصادی فعالان اقتصادیی که برچسب شغل کاذب به ایشان زده می شد، بیشتر و سریع تر از سازمان های متولی ساماندهی کسب و کارها بود.
برای درک بهتر این ماجرا، به اسنپ و تپسی در حوزه حمل و نقل شهری و بیمیتو و بیمه بازار در حوزه بیمه اشاره می کنم که سازمان های متولی اعم از شهرداری و صنف تاکسی تلفنی و بیمه مرکزی نمی دانستند که با این ها چه باید بکنند و اصلا ادبیات این کسب و کارها انقدر برایشان تازگی داشت که در شوک برخورد اولیه بودند.
حالا همین وضعیت برای ما هم وجود دارد. ما یکی از این فعالان اقتصادی هستیم که با تولید محتوا در بازار اجتماعی یا Social Commerce فعالیت می کنیم. چه انتظاری داریم وقتی متولیان و مدیران و مسولان هنوز الفبای ادبیات تجارت نوآورانه را به خوبی نیاموخته اند، پدران و مادران ما آموخته باشند. هنوز واژه فارسی مشخصی برای کلمه Startup وجود ندارد و بالاجبار از فارسی شده آن استفاده می کنیم. تازه دو سال است که کارخانه نوآوری آزادی راه افتاده و دارد ادبیات نوآوری را تولید می کند. آن هم با بها دادن به کسب و کارهای نوآورانه.
پس اگر شما را جدی نگرفتند، نگران نشوید، اکوسیستم یا زیست بوم کسب و کارهای جدیدی مانند کاری که شما می کنید و پست درست می کنید و منتشر می کنید دارد جان می گیرد و فضای اقتصادی اینگونه کارها بهتر می شود. خبر خوشحال کننده اینکه یک استارتاپ جدید هم دارد پدید می آید که حسابی به شما در درآمدزایی کسب و کارتان کمک خواهد کرد. به زودی درباره این استارتاپ جدید برایتان خواهم گفت و نوشت.
اما نقدا این را بگویم که اگر در شبکه های اجتماعی فعالیت می کنید و هنوز فکر می کنید که دنبال کننده زیادی ندارید، اصلا نگران نباشید، اگر یک روزی دنبال کننده زیاد یک امتیاز برای درآمدزایی بود، اکنون اینگونه نیست. دنیا خیلی عوض شده و سرعت تغییراتش خیلی بیشتر شده. یکی از این تغییر ها، این است که صفحه های شبکه های اجتماعی با تعداد فالوور پایین اکنون به یکی از نقاط قوت تبلیغات و ارتباطات بیزینس ها با مشتریان و افراد جامعه تبدیل شده است و صاحبان این صفحه ها به مدیران ارتباط عمومی این بیزینس ها تبدیل شده اند که برای خودشان کار می کنند و به بیزینس ها خدمات ارتباط با مشتریان می فروشند.
در پایان از شعر زیبای فروغ وام می گیرم و با اندکی دخل و تصرف می گویم «تجارت اجتماعی را به خاطر بسپار، اینستاگرام مردنی است» شاید اینستاگرام فیلتر شود، اما تجارت در هیچ دوره تاریخی فیلتر نشده، به خصوص تجارت اجتماعی، اگر اینستاگرام فیلتر شود، باز هم کانال های ارتباط اجتماعی در شبکه های اجتماعی داخل باز است. حتی همین اکنون بسیاری از تاجران اجتماعی با راه اندازی سایت های شخصی خود، پای مشتریان را به سایت خود باز کرده اند و در سایت های شخصی خود فعالیت جدی تری دارند. هر چند نمی توان کمک شبکه های اجتماعی خوبی مانند اینستاگرام را نادیده گرفت، اما تجار سرمایه خود را در یک سبد سرمایه گذاری نمی کنند. پس اگر تاجر اجتماعی هستی یا می خواهی بشوی، فقط در اینستاگرام نباید متمرکز باشی. البته می توانی از اینستاگرام شروع کنی و بعد که کمی پا گرفتی گزینه های دیگری مانند سایت شخصی ات را هم راه بیاندازی. این را از کتاب مرجع Organization Theory and Design اثر Richard Daft آموختم.
امضاعلیرضا
یک آدم فضایی
Instagram: @alireza_khanjari
WebSite: www.khanjari.tv