از کارآفرینانی که در حال ثبت شرکت نوپای خودشون هستند میپرسند فکر میکنید چند درصد از هر ۱۰ تا شرکتی دارن شروع به کار میکنن بعد از ۵ سال زنده نخواهند موند ؟
شانس زنده موندن شرکت خودتون رو بعد از ۵ سال چقدر میبینید؟ دومی اینکه
جواب اکثریت این بود که نود درصد شرکت ها بعد از ۵ سال شکست میخورند اما شرکت آنها بیش از ۵۰ درصد احتمال موفقیت دارد!
این که با عقل جور در نمیاد که احتمال یک چیز دوتا عدد باشه حالا این یعنی چی؟
این یعنی ما خودمان را مجزا میدونیم و توی مواقعی که نباید یعنی مواقعی که شانس خیلی زیادی برای موفقیت نداریم خودمون رو دست بالا میگیریم.
به زبان ساده در مواقعی که باید بدبین باشیم خوشبین هستیم
اکثریت فکر میکنند کسانی که برای خودشان کسب و کاری راه انداخته اند درامد خوبی دارند یا کسانی که در بازار های مالی خرید و فروش میکنند همیشه در سود خیلی زیاد هستند و با کار کمی پول زیادی در میارن. ما انسان ها عقلمان به چشممان است شاید الان بگید نه من اینجوری نیستم ولی شما نمیدونید که چیزی که میبینید به طور ناخوداگاه روی شما و تصمیماتتون و قضاوت کردنتون اثر میذاره.
پس چی شد؟ شما میبینید که فلانی که تا قبل از این آه در بساط نداشت الان داره پول پارو میکنه یا فلانی توی بازار رمزارز ها سود عجیبی کرده. شما هم با خودتون میگید اوه پس منم برم کسب و کار خودمو راه بندازم یا برم سریع یه جا سرمایه گذاری کنم.
چیزی که شما نمیبینید اون ۹ تا شرکت شکست خورده هستش اون کسی هستش که همه ی زندگیشو گذاشته تو بازار و الان هیچ شده یا اون کسی که میخواست شرکت خودشو بزنه و از کارش استعفا داد الان که شکست خورده نه پول داره نه کار.
گواه شاهدان خاموش به ما میگه که باید ببینیم اون کسی که از یه راهی به موفقیت رسیده چه جزیی از کل بوده؟ آمار و ارقام رو جدی تر بگیریم و خودمون رو جدا از قاعده ندونیم به شاهدان خاموشی که حرفی ازشون نیست بیشتر گوش کنیم.
داستان شکست ها میتونه خیلی آموزنده تر از موفقیت ها باشه.
شانس برنده شدنمون رو الکی دست بالا نگیریم