یجوری محکم میله رو گرفته بودم که هرکی از لاین جلویی داشت میومد ترس رو تو چشمام میدید و منم بهشون میگفتم برسم اون بالا نگه میدارن؟🤣 و اونا میگفتن اره بابا نترس و بعدش با کلی فحش رسیدم اون بالا و یکم مونده بود که صدای خانمی اومد و گفت لبخند بزن عزیزم و منم با ترس لبخند زدم و فکر کردم رفتم اون دنیا🤣
بعدش که رسیدم یه صدای خانمی گفت خوش اومد منم گفتم واقعا اومدم بهشت؟ من کار خوب نکردمااا🤣
بعدش جلو یه خانمی ظاهر شد گفت عکس گرفتین میتونین چاپ کنین و منم گفتم درسته ترسیدم و عکس جالبی نشده و اوکیه میخوامش و بعدش اون بالام چرخیدم و بعدش بلیط برگشت رو دادم و اومدم پایین. توی پایین اومدن مشکلی نداشتم و راحت بود برام.
توی بچگی هم یادمه موقع بالا رفتن از نردبان میترسیدم اما موقع پایین اومدن اوکی بودم.