علیرضا آزاد·۵ ماه پیششروع دوبارهامروز غرور رو کنار گذاشتم و به دوستان قدیمی که از حالشون خبر نداشتم زنگ زدمحالا چرا حالشون رو نمیپرسیدم؟ چون که من خیلی حساس شدم توی تایم س…
علیرضا آزاد·۵ ماه پیشدولینگوسلام صبح بخیر💛امروز با حال خوب شروع کردم و امیدوارم هرکسی که اینو میخونه حالش خوب باشه. من از بچگی دوس داشتم انگلیسی رو یاد بگیرم تا بتونم…
علیرضا آزاد·۵ ماه پیشتله سی ۳درکل تجربه خوبی بود با اینکه اولش خیلی ترس داشتم🤣 و اون لحظه میگفتم اگه برق بره چی دیوونه میشم و یا میگفتم اگه پاره بشه بیفتم چی؟ و این فک…
علیرضا آزاد·۵ ماه پیشتله سی ادامهیجوری محکم میله رو گرفته بودم که هرکی از لاین جلویی داشت میومد ترس رو تو چشمام میدید و منم بهشون میگفتم برسم اون بالا نگه میدارن؟🤣 و اونا…
علیرضا آزاد·۵ ماه پیشتله سیامروز میخواستم خودمو توی موقعیت های شلوغ تصور کنم و واسه همین میخواستم برم بازار تجریش و از اونجا برم مرکز خرید پالادیوم تا خودمو محک بزنم…
علیرضا آزاد·۵ ماه پیشمترومن چرا توی مترو این دست فروش ها یا هرکسی میاد سمتم تا بگه بخر... چرا قلبم تند میزنه یه لحظه؟😂 مگه میخواد بکشه منو؟ فوقش اصرار میکنه و میگه…
علیرضا آزاد·۵ ماه پیشگربهنمیدونم چی بگم بذار یکم روزم بگم که چجوری شروع شد: صبح خیلی ریلکس با اینکه کار داشتمبلند شدم و گفتم صبحونه چی بخورم؟ تنبلی کردم و چیزی حا…
علیرضا آزاد·۵ ماه پیشدلینمیدونم چیشد که یهو بی حال شدم و اصلا حوصله حرف زدن رو هم ندارم و یهو گرسنم شد با اینکه نهار رو مفصل خورده بودم و برام عجیبه. الان نشستم تو…
علیرضا آزاد·۱ سال پیشنمیدونمسلام نمیدونم چی یگم و از کجا بگم. بقیه چجوری هر روز مینویسن و خیلی جذاب و پشت سرهم و یه داستانی تعریف میکنن که آدم دوس داره خودش اونجا بود…
علیرضا آزاد·۱ سال پیشبارانامشب یه بارونی زد و خیلی حس خوبی داد. و توی این هوا دلم میخواست سوار ماشین بشم و برم سمت دربند یا بام محک. البته تنها نه؛ ترجیها با یه دوست…