امروز ناخوداگاه خودمو با یکی دونفر که سطح کاری و مالیشون از خودم بالاتر بود ؛ مقایسه کردم و بخودم گفتم علیرضا چرا تو لولت پاییتر از ایناست؟ تو چی کم داشتی؟ یا چرا بیشتر تلاش نکردی؟ خلاصه یه ناامیدی اومد توی وجودم تا شب.
داشتم برمیگشتم خونه و تو راه گفتم یه سنگک از محلمون بگیرم ببرم ؛ متوجه شدم که شاطر نونوا عوض شده و یکی دیگه جاش اومد.
ایشون خیلی ادم باحال و خوبی بود ؛ یعنی اون نیم ساعتی که اونجا صف وایساده بودم ؛ نفهمیدم چجوری گذشت و حالمو خوب کردم و البته لبخند به لبم هدیه داد.
دمش گرم و دم آدمای خوش انرژی و خوش اخلاق گرم ؛ دست بوس همتونم
شبتون بخیر
یک بهمن ۱۴۰۲