ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا آزاد
علیرضا آزادعلیرضام و هرچیزی به ذهنم برسه مینویسم و به خودم قول دادم روزی ۵ دقیقه بنویسم.
علیرضا آزاد
علیرضا آزاد
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

گربه

نمیدونم چی بگم بذار یکم‌ روزم بگم که چجوری شروع شد: صبح خیلی ریلکس با اینکه کار داشتم‌بلند شدم و گفتم صبحونه چی بخورم؟ تنبلی کردم و چیزی حاضر نکردم و یه فتیر تو یخچال بود و با یه چایی ولرم خوردم که اصلا نچسبید اما با این حال خوردم چون گرسنم بود.

و بعدش رفتم دانشگاه تا ببینم چرا زنگ میزنم جواب نمیدن؛ دانشگاه بسته بود اما یکی داشت ماشین میشست بهش گفتم تعطیل؟ اونم گفت اره رفتن تعطیلات تابستانی و منم گفت یه شماره بدین زنگ بزنم و اونم داد.

بعدش به تته پته افتادم گفتم میخواستم بیام زنگ زدم و بعد با خودم گفتم الان با خودش میگه شماره داشتی چرا از من گرفتی... و عصر تو راه برگشت تابلو گربه گرفتم و خیلی قشنگه🤩

گربهدانشگاهقضاوت
۰
۰
علیرضا آزاد
علیرضا آزاد
علیرضام و هرچیزی به ذهنم برسه مینویسم و به خودم قول دادم روزی ۵ دقیقه بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید