پی نوشت : این نوشته برای کسانی است که کتاب را به عنوان بستری مناسب برای یادگیری منسجم پذیرفته اند، اما هنوز کتاب خوان نشده اند. این نوشته کوتاه و خام براساس مطالعات عملی نیست جز قسمت های که مشخصا خودم اشاره می کنم .
چرا کتاب نمی خوانیم ؟
کتاب خواندن به این دلیل که خوب است ، ما را کتاب خوان نمی کند . شاید شنیده باشید که می گویند : یکی از نشانه های یادگیری این است که نمود بیرونی پیدا می کند . اصلا جدای آن تجربه ما تایید می کند ، زمانی که مطلبی یا چیزی را یادمیگیرم و کاربرد آن را در ، رابطه ،جامعه یا کارمان میبینم برایمان بشدت خوشایند است و اثرات مطالعه را به صورت خیلی مشهود می بینیم . از منظر سیستم پاداش هم می شود به این موضوع نگاه کرد. در کتاب : "از کتاب" نوشته محمدرضا شعبانعلی که کتاب مورد علاقه من است که عمده مسائلی که میدانم از این کتاب است . در فصل "چرا کتاب نمی خوانیم؟" که نقل قولی از آقای ویلیام گلسر شده ایشون میگن که خواندن باید به "اعتیادی مثبت" مبدل شود ، و ما میدانیم که ریشه اصلی اعتیاد لذت آنی است و هیج کس به کاری امروز انجام دهد و لذت آن را هفته دیگر یا ماه دیگر یا سال دیگر ببرد معتاد نمی شود . بقول آقای آذرخش مکری : "دوپامین ارزون عموما خواهان بیشتری داره و همه معتادش می شوند"
پس یکی از روش های که می شود پی گرفت تا کتاب خواندن شویم این است که کتاب ها را بر اساس دغدغه های مان انتخاب کنیم . و هر یک از ما دغدغه متفاوتی دارد به عنوان مثال شخصی مربی ورزشی است میتواند کتاب مرتبط به حوزه و دغدغه خودش را انتخاب کند ، یا شخصی دیگر دغدغه اش ارتباط و اداب معاشرت است او هم به همین منوال میتواند به سراغ کتاب های آقای "جان گاتمن" برود .
اما اگر اوایل کتاب خوانی هستیم باید حواسمان را بیشتر جمع کنیم و کتاب مناسب سطح خودمان را انتخاب کنیم. بگذارید کمی بیشتر درباره این موضوع صحبت کنم . کتاب مناسب کتابی است که سطح آن نه کمتر از سواد ما است که کسل کنند باشد و نه آنقدر بالاتر که فشار سنگین بر ذهن مان بیارود و در نهایت سبب تجربه ای نا مطلوب شود. کتاب مناسب سطح ما کتابی است که ما را به حالت غرقینگی ببرد . کتاب اگر از آثار هنری و ادبی بگذریم محصولی است برای خودخوانی و اگر به کتابی مواجه شدیم که برای فهمیدن مطالب آن به شخصی دیگر نیاز داشتیم باید متوجه این موضوع بشویم که کتابی پیش روی مان بالاتر از سطح و سواد ما قرار دارد ، و باید به دنبال فردی خبره باشیم که ما را راهنمای کند که قبل از خواندن این کتاب باید چه کتابی را بخواینم . شاید به قول آقای محمدرضا شعبانعلی :"ما کتاب ها را جهان های مستقل میبینیم."
مهارت مطالعه کردن به قول "چیک سنت میهایی" به چیزی فرارت از خواندن نیاز دارد و خواننده باید بتواند کلماتش را به تصویر ذهنی تبدیل کند . مهارت یادگیری هم شبیه مهارت های دیگر نیازمند یادگیر است (کی از منابع خوب برای یادگیر این مهارت وب سایت متمم است ). و ما انسان ها توهم این را داریم که بر این مهارت مسلط هستیم و فقط به علت نمایان نشدن آنی دچار توهم می شویم ، منظورم این است که مثال حرف زدن به زبان دیگری نیست که در لحظه متوجه شویم که مهارت نداریم .
حتی اگر از دیدگاه کتاب عادت های اتمی هم بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم ، همین مطلب را به شکل دیگر بیان می کند در قانون شماره 3 آن (Make It Easy) می گوید اگر میخواهید عادتی بسازید سعی کنید آن را آسان کنید ، چون اگر فعالیت نیازمند انرژی بیشتری باشد احتمال انجام نداد ان برای ما بیشرت می شود . حالا شما فکر کنید قرار گذاشته اید که کتاب خوانی را شروع کنید و در همان زمان به کتابی دشوار بر خورده اید .
این مطلب ادامه دارد .......