چرا مغز ما اطلاعات اخیر رو با اطلاعات مهم اشتباه می گیره؟
تا حالا این خبر رو توی اخبار محلی راجع به شخصی که توی قرعهکشی برنده شده تماشا کردید؟
بعد از شنیدن اون چه احساسی داشتید؟ آیا احساس میکردید که شانس شما برای برندهشدن افزایش یا کاهش پیدا کرده؟
اگر این حس رو پیدا کردید بدونید شما قربانی چیزی به نام سوگیری دسترسی شدید.
(با عرض پوزش، از این به بعد توی نوشته از همون Availability Bias استفاده میکنم چون به نظرم خیلی معنی فارسی مناسب نیست.:))
خب Availability Bias (که به اون Availability Heuristic هم گفته میشه) میگه که مغزمون تمایل داره بر اساس دو نوع اطلاعات تصمیم گیری کنه:
- خاطره اخیر (recent memory)
- خاطره زنده (vivid memory)
مغز ما فکر میکنه چیزهایی که اخیراً اتفاق افتاده یا توی ذهنمون برجسته شده، به احتمال زیاد دوباره تکرار میشه. به این دلیله که چیزهایی که به تازگی اتفاق افتاده توی ذهن هنوز باقیهست، بنابراین به سرعت و به راحتی به ذهنمون میرسه و اتفاقی که میوفته اینه که وقتی یادآوری یه رویداد آسونتر باشه، تصور تکرارش هم آسونتر میشه.
به همین دلیله که بعد از انتشار اخباری در مورد حملات اخیر کوسهها توی دریا و خلیج، کمتر احتمال داره که برای شنا به ساحل برید. احتمال اینکه شما توسط یه کوسه خورده نشید، وجود نداره، اما وقتی مغزتون اقیانوس رو میبینه، این تصویر توی ذهنتون میاد: «کوسه ها!» چون شما به تازگی در مورد حمله کوسهها شنیدید.
دقیقا این همون تأثیریه که وقتی به تصادفات اتومبیل، سقوط هواپیما و سایر رویدادهای فاجعهآمیز فکر میکنیم اتفاق میافته. ما به اطلاعات دقیق متکی نیستیم، فقط به اطلاعات اخیر و خاطرات زنده تکیه میکنیم.
و اینه که منجر به تصمیمگیریهای بد توسط خودمون میشه.
سوگیری Availability، نوعی سوگیری شناختیه. یه خطای سیستماتیک در تفکر. سوگیری شناختی به عنوان یه میانبر ذهنی برای تصمیمگیری یا قضاوت در مورد یه موضوع توی موقعیت خاص عمل میکنه.
همه افراد بدون توجه به سن، جنسیت یا پیشینه فرهنگی، مستعد سوگیری شناختی هستند. این فقط یه رفتار عجیب و غریب از رفتارهای انسانی هست.
مغز ما نیاز به دریافت مقدار باورنکردنی اطلاعات داره، اما از طرفی هم میخواد که تا حد ممکن انرژی رو ذخیره کنه. بنابراین، به کلیات یا قوانین سرانگشتی (که به اون Heuristic هم گفته میشه) تکیه و اکتفا میکنه تا بهش کمک کنه بتونه سریع تصمیمات سخت بگیره.
شما میتونید یه سوگیری شناختی رو به عنوان یه فیلتر اطلاعاتی در نظر بگیرید که اطلاعات عینی از طریق اون جریان پیدا میکنه و با عبور از اون تغییر شکل میده. مثل ترکیب و تغییر دونهها یا پودر قهوه و آب که توی دستگاه به قهوه تبدیل میشه، این خروجی از همون ترکیبات هست، اما بعد از تبدیل شدن، تجربه و شکلش یکم متفاوت میشه.
زمانی که احساساتی هستیم و توی تصمیمگیری عجله داریم، به سوگیریهای شناختی تکیه میکنیم. ولی نکتهای که هست، تفکر و تصمیم گیری روزمرمون هم در معرض سوگیریهای شناختیه.
قبل از اینکه بریم سراغ ادامه مطلب، به نظرتون کدوم یک از موارد زیر ممکنه رخ بده؟
- یه سیل عظیم در جایی توی آمریکای شمالی رخ میده
- وقوع سیل عظیم به دلیل زلزلهای توی کالیفرنیا
برنده جایزه نوبل دانیل کانمن و شریک تحقیقاتیش آموس تورسکی این سوال رو توی یه مطالعه بررسی کردند. از نیمی از شرکتکنندهها توی مطالعه خواسته شد تا احتمال وقوع سیل عظیم در آمریکای شمالی رو حدس بزنند. از نیمی دیگر هم خواستند تا احتمال وقوع سیل به دلیل وقوع زلزله توی کالیفرنیا حدس بزنند.
اسپویل: احتمال وقوع سیل در هر نقطه از آمریکای شمالی همیشه بزرگتر از احتمال وقوع سیل در کالیفرنیا هست.
اما شرکت کنندهها چی گفتند؟
شرکت کنندهها پاسخ دادن که بیشترین احتمال، وقوع سیل عظیم توی کالیفرنیا به جای کل آمریکای شمالی هست. چرا؟
سوگیری Availability شروع شد و شرکتکنندهها به خاطرات زنده یا اخیرشون متکی بودند.
داستان ذهنی زلزله = کالیفرنیا = سیل، خاص، بالقوه، جدید و قابل تصورتر از سیل در جایی در آمریکای شمالی بود.
در سال 1993، راسل آیزنمن بررسی کرد که پوشش رسانهای چطور بر تصورات معمول یا غیرمعمول یک جرم خاص تأثیر میگذاره. آیزمن از دانشجوهای آمریکایی پرسید که آیا مصرف مواد مخدر توی این کشور رو به افزایشه یا کاهش.
با وجود اینکه دادههای ملی میگند که مصرف مواد مخدر در حال کاهشه، دانشآموزها عمدتاً میگند که مصرف مواد مخدر در حال افزایشه.
چرا؟
آیزنمن ترکیبی از اخبار بی وقفه، همراه با سوگیری Availability رو مقصر میدونه. وقتی رسانهها بدون وقفه داستانهایی رو درباره یه موضوع خاص منتشر میکنند، مانند اون چیزی که در اون زمان در مورد مصرف مواد مخدر انجام میدادن، در واقع میتونستن مردم رو به این باور برسونند که یه جرم رایجتر از اون چیزیه که واقعا هست.
مانند هر سوگیری شناختی، دانش نسبت به وجود اون کافی نیست. شما باید با تمایل ذهن خودتون برای تکیه به این نوع سوگیریها مبارزه کنید. همچنین میتونید فرآیندی مانند شکل زیر رو دنبال کنید تا به هوشیاری خودتون در این مواقع کمک کنید:
- اول اینکه از سوگیریهای شناختی رایج آگاه باشید (شما به احتمال زیاد، این فرآیند رو با این مقاله شروع کردید).
- دوم اینکه حواستون باشه فعالانه برای مبارزه با سوگیریهای شناختی در فرآیند تصمیمگیریهاتون تلاش کنید.
- در آخر اطمینان حاصل کنید که هنگام تصمیم گیری، زمانی رو برای بیطرفی افکارتون اختصاص بدید.