یکی از کتاب های محبوب و خفن اثر چارلز دوهیگ که از اون دست کتاباییه که میتونه راهگشا باشه و کلی مثال باحال داره توش.
کتابی که در سال 2012 منتشر شده و تو لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز هم قرار داشته.
جزو ده کتاب برتر آمازون و جزو سه کتاب برتر حوزه موفقیت و رشد فردی در سال 2012 هم بوده.
90 درصد رفتارهای ما رو عادت ها تشکیل میدن و ما همواره در حال تکرار اون‌ها هستیم.
چجوری این عادت ها شکل میگیرن و چجوری میتونیم تغییر بدیم؟
الگوهای عصب شناختی توسط الگوهای جدید تغییر یافته. تمایلات جدید شکل میگیرن.
اکثر کارهایی که در طول روز انجام میدیم عادت‌هاست که مدام تکرار میکنیم و اگر اینطور نبود انرژی کم میاوردیم.
1- مغز اول دنبال سرنخ میگرده که از کدوم الگو استفاده کنه (صدای ضربه که مسیر برای موش‌ها باز میکرد)
2- روتین (حرکت موش در مسیر) این روتین میتونه فیزیکی، ذهنی یا احساسی باشه
3- پاداش (این کار ارزش داره، شکلات انتهای مسیر)
یه مثال اینکه چرا چینی گوشت گربه میخورن و ما دوست نداریم چون اونا از بچگی عادت کردن.
مغز نمیتونه تفاوت قائل بشه بین عادت های خوب و بد، عادت ها رو تکرار میکنه
یه نکته مهم اگر ما یک عادتی رو مدت زیادی انجام ندیم پس گوش ما میمونه و هیچ وقت پاک نمیشه، ممکنه به روتین زندگی ما برگرده. برای همین یه نفر که سیگار کشیده و ترک کرده، احتمال بیشتری داره که دوباره سیگاری بشه تا فردی که اصن سیگار نکشیده.
مثال فست فود، سرنخ خستگی و گشنگی که باعث میشه برید و بخورید.
داستان تبلیغاتچی هاپکینز، روی فروش خمیر دندون پیسودنت اوایل جنگ جهانی اول سرمایه گذاری کنه، در بهترین حالت فقط 6 درصد آمریکایی ها مسواک میزنن. روش تبلیغش رو براساس سرنخ، روتین و پاداش گذاشت.
تبلیغ: همین الان زبونتون رو روی دندوناتون بچرخونید، میبینید که یک لایه روی دندوناتون قرار گرفته که باعث شده دندوناتون هم زشت و هم زود خراب بشن. اگر میخواید دوندون های متفاوت داشته باشین و از شر این لایه راحت میشین.
هرکسی که این تبلیغات رو میدید اولین کار زبونش رو توی دهن میچرخوند.
این زبون رو چرخوندن باعث شده بود که عادت شکل بگیره و یک فرهنگ جدید راه بیافته.
حس سوزش خوشایند در افراد ایجاد میکرد، اگر فردی این حس سوزش رو درک نمیکرد فکر میکرد که خمیر دندونش خوب نیست. حس رو به مشتری میفروخت.
روش های ایجاد عادت در مشتری ها که شرکت ها ازش استفاده میکنن.
شامپو خوب باید کف خوب کنه در صورتی که کف کردن زیاد شامپو لزوما ارتباطی با کیفیت خوبش نداره.
یه نمونه باحال در تمامی رژیم های غذایی یک روز آزاد هم هست که به عنوان پاداش قرار میدن. پاداش باعث تکرار روتین میشه و اینجوری شما رژیم رو ادامه میدید.
یه قانون طلایی در مورد عادت ها، شما نمیتونید یک عادت بد رو از بین ببرید. نمیتونید خاموشش کنید.
فقط میتونید اون عادت رو تغییر بدید.
معکوس سازی عادت: سرنخ و پاداش رو ثابت نگه داره و تغییر روتین ها.
عواملی که میتونیم عادت رو تغییر بدیم، 1- باور داشتن یا پارامتر بیرونی 2 - گروهی انجام دادن (کمپ های ترک اعتیاد)
مثال جذاب کتاب: در خصوص قهرمان افسانه ای المپیک مایکل فلیپس، یه برنامه ای که همواره مسیر رسیدن به پاداش رو حتی در روز قهرمانی هم تکرار میکرد.
مربیش شنا با چشم های بسته رو باهاش تمرین کرده بود و میتونست در تاریکی هم شنا کنه.
تاثیر قدرت اراده، مثل ماهیچه است که باید همواره تقویت بشه
فرهنگ و عادت های سازمان ها، عادت های خوب و بد در مجموعه ها وجود دارد.
استارباکس بیش از هرچیزی برای آموزش کارکنان وقت میگذاره
مثال: مترو لندن آتیش میگیره و چون هرکی فقط کار خودش رو انجام میداده و هیچ کاری رو خارج از وظایف انجام نمیداده که کشتی میدن در این حادثه (مرگ 31 نفر) روحیه همکاری صفر
مثال فروشگاه تارگت (فروشگاه های از شیر مرغ تا جون آدمی زاد) : بانک داده های عادت خرید که از مردم دریافت میکنه.
که ایجاد مدل های مختلف میکنن با اطلاعات خرید مشتری، مثلا کسی که پشه بند و کیسه خواب و غیره میخواد احتمال بیشتری به دنبال سفر هست. به همین دلیل به این مشتریان پیشنهاد چادر مسافرتی و وسایل مرتبط با سفر رو میده.
برای مثال کسی که تلویزیون و یخچال میخره کد تخفیف خرید ماشین ظرف شویی هم ارسال میکنن.
رفتار مشتریان رو هنگام خرید تحلیل میکنه، زنان باردار پتانسیل خرید بیشتری دارن و حتی زوجینی که تازه بچه دار شدن به خاطر خستگی متمایل به خرید متمرکز از یک فروشگاه رو دارن.
مثال دیگر از فروشگاه تارگت زنان باردار در سه ماهه دوم خرید بیشتر میکنن و ویتامین اینا میگیرن و اگر یه سری وسایل رو بخرن دارن به زمان زایمان نزدیک و نزدیک تر میشن.
خانم انجی باکمن: تصمیم میگیره هفته ای یکبار بره کازینو، قمار میکنه. هر روز 3 تا 4 ساعت میرفت. تعداد باخت هاا از بردها بیشتر شد. کلی پول به کایزنو بدهکار میشه.
وکیل انجی تو دادگاه با استناد به اینکه انجی دست خودش نبوده و از عادات پیروی میکرده و اختیار دست خودش نبوده، اسیر عادت شده بود، گناهکار نیست.
مردی به نام برایان: خبر میاد برایان همسرشو به قتل رسونده، تو ون مسافرتی خوابیده بودن. تو خواب میدیده که چند نفر حمله میکنن به ون و اینم شروع به دفاع کرده در صورتیکه اشتباه همسرشو کشته. از این موارد زیاد بوده حتی طرف تو خواب هم رانندگی کرده.
در شرایط خیلی خاص ما اتفاقا مسئول کاری که انجام میدیم نیستیم. تبرعه کردن برایان
