فردا بعد از یک ماه دوباره درِ کتابفروشی را باز خواهیم کرد. خیلی هیجان دارم. هرچند به علت شیوع ویروس همچنان با رعایت محدودیتهایی مواجهیم، اما همین ارتباط محدود با مشتریها، بعد از یک ماه، خیلی هیجانانگیز است. فردا احتمالا به تعداد مشتریها قصه خواهیم داشت. قصههایی به وسعت یک کتاب. فردا برای من روز کتابهاست. روز قصهها. یاد روزهای اول کتابفروش شدنم افتادهام. شبها آنقدر هیجان داشتم که به یاد فردا صبح و کتابفروشی سر روی بالش میگذاشتم و صبح زودتر از ساعت شروع به کار، خودم را به کتابفروشی میرساندم. امشب هم به همان اندازه هیجانزدهام و البته مشتاق. دوست داشتم فردا میتوانستم مثل قدیمها همه قفسهها را کتاب به کتاب تمیز و مرتب کنم. دوست داشتم میتوانستم با همه مشتریها دانه به دانه درباره کتابها صحبت کنم. اصلاً فردا یک روز فوقالعاده است. آخ که چقدر خوش خواهد گذشت. امیدوارم کرونا هم به زودی شرش را کم کند. اما من کرونا را فراموش نخواهم کرد. کرونا بود که مرا بیش از پیش از لذتی که در آن غرق بودم آگاه کرد. لذت کتابفروش بودن.
#خاطرات_روزانه_یک_کتابفروش
۲۹ فروردین ۱۳۹۹