امشب شب تولد این آقا بود. سلطان مراقبه در کتابفروشی ما. چرا سلطان مراقبه؟!شب شب تولد این آقا بود. سلطان مراقبه در کتابفروشی ما. چرا سلطان مراقبه؟!
اوایل کرونا که هیچکس هنوز به ضرورت ماسک نرسیده بود و عملاً کسی ماسک نمیزد، از شیلد و ماسک استفاده میکرد. یادم میآید وقتی اولین بار با وی مواجه شدم جا خوردم. با شیلد و ماسک و دستکش وسط فروشگاه ایستاده بود و هرکس به وی نزدیک میشد چند قدم عقب میرفت. تازه به من میگفت اگر اشکال ندارد گان هم بپوشم. این قضیه هرچند الان خیلی عجیب به نظر نمیآید اما آن روزها که هیچکس حتی ماسک هم نمیزد، خیلی خاص و تعجبآور بود. بگذریم، ماجرا طوری پیش رفت که چند روزی به کتابفروشی نیامد. گذشت و به مرور هرچند از همه ما بیشتر رعایت میکند، اما رفتارش کاملا تعدیل شده و رعایتش منطقی و معقول شد. حالا هم گاه گاهی کسانی به کتابفروشی میآیند و برای طرح تقاضا خیلی خیلی به ما نزدیک میشوند. در این شرایط عکسالعمل هرکدام از ما که البته خیلی ارتباطی هم به کرونا ندارد، متفاوت است. مثلاً چند قدمی عقبتر میرویم. یا سرمان را پایین میاندازیم یا روی خود را به سمت دیگری میکنیم، بعضی هم ناخودآگاه کارهای خلاقانهای میکنند. عکسالعمل محمدحسین هم شبیه این عکس است. شاید فکر کردید منظورم از مراقبه اینها بود؟! خیر. اینها جنبه فانتزی شخصیت محمد است. محمد اصولی دارد. اصولی که در وی تهنشین شده و در پایبندی به آنها خیلی محکم و سخت است. محمد دائم مراقب است که پا را از خطوط قرمز خود فراتر نگذارد. برای باقی آدمها هم خطوط قرمزی مشخص کرده که حتی شخصی مثل من هم که رفیق وی محسوب میشوم، خوب میدانم که اگر از این خط عبور کنم موجب رنجش خاطرش میشوم. محمد لطیف است. لطافتی که کاملا تدوین شده و مشخص است. مثل گلبرگی که محدوده خود را نه با خارهایش که با دایره نفوذ عطرش مشخص کرده و با لمسش خود را جمع میکند، تاب بر میدارد. اصول محمد برایم محترم هستند. امیدوارم ثابت قدم پیش رود هر روز روبهراهتر از دیروز باشد.
تولدت مبارک یگانه محمدِحسینِ عالم
#یادداشتهای_روزانه_یک_کتابفروش
یک #کتابفروش۲۴ساعته
۲۰ آذر ۱۳۹۹