ویترین جدید رو خیلی دوست دارم.
نه به خاطر جزئیاتش که جزء به جزء مثل اتاق دوران جوانیم انتخاب شده
و نه به خاطر تابستون که امسال از پس اردیبهشتی میاد که من خوب درکش نکردم
غافل بودم، اومد و رفت
اردیبهشت بود
همان اردیبهشت عزیز و دوست داشتنی
من نبودم
به هر صورت امروز ویترین جدید رو به یاد اردیبهشتی که ازش غفلت کردم زدم
به یاد سالهایی که فقط اردیبهشت میتونست قوتی بهم بده که کل سال رو تاب بیارم
ویترین جدید رو خیلی دوست دارم
نه به خاطر همه چیزهایی که گفتم
فقط به خاطر اون تک گل صورتی
که تو برام آوردی
و گفتی گل، انحصاریتر از هر چیز دیگریست که میتونستی برایم بیاری
گل هم یه چیزیه مثل همه چیزهای دیگه
ولی وقتی تو این روح رو بر پیکرش سوار کردی، دیگه یه چیز مثل همه چیزای دیگه نیست
یه چیز خاصه
شاید به خاطر همینه که گلها خاصن
چون ما بهشون روح میدیم
و نمیشه غیر محبت چیزی رو برشون سوار کرد
چون گلبرگهاشون ظریفتر از اونی هستند که غیر محبت رو تاب بیارن
مثل پروانهها
در هر صورت ویترین جدید یک ویترین نیست
کلا من معتقدم ویترینها نباید ویترین باشن
باید مثل سیاهچاله باشن
یعنی نباید ویترینی باشن
باید بشه لمسشون کرد
باید روح داشته باشن
روحشون هم از برآیند روح تک تک اجزایش زندگی مییابه
و همانطور که گفتم روح اجزا هم از فاکتورهای زیادی تشکیل میشه که قدرتمندترینش ماییم
مایی که نمیبینیم، میخوانیم
تخیل میکنیم
قصهها را
قصههای چیزها را
حقیقت پنهان زیر واقعیتها را
#یادداشتهای_روزانه_یک_کتابفروش
یک #کتابفروش۲۴ساعته
۰۵ تیر ۱۴۰۰