کتابفروشی شلوغ بود. مشتری پشت مشتری جواب میدادم و از این قفسه به آن قفسه پی کتابها بودم که آمد جلو و وسط شلوغی بهم سلام کرد. خیلی آرام بود و آرامشش را در آن تکاپو به من منتقل کرد. گفت: کتاب ما چگونه ما شدیم را دارید؟! طبق همان شوخطبعی که با عناوین کتابها به سراغم میآید، پرسیدم: ما یا شما؟!
|ما|کتابفروشی شلوغ بود. مشتری پشت مشتری جواب میدادم و از این قفسه به آن قفسه پی کتابها بودم که آمد جلو و وسط شلوغی بهم سلام کرد. خیلی آرام بود و آرامشش را در آن تکاپو به من منتقل کرد. گفت: کتاب ما چگونه ما شدیم را دارید؟! طبق همان شوخطبعی که با عناوین کتابها به سراغم میآید، پرسیدم: ما یا شما؟!فروشی شلوغ بود. مشتری پشت مشتری جواب میدادم و از این قفسه به آن قفسه پی کتابها بودم که آمد جلو و وسط شلوغی بهم سلام کرد. خیلی آرام بود و آرامشش را در آن تکاپو به من منتقل کرد. گفت: کتاب ما چگونه ما شدیم را دارید؟! طبق همان شوخطبعی که با عناوین کتابها به سراغم میآید، پرسیدم: ما یا شما؟!
گفت: هممون باهمیم دیگه!
گفتم آفرین و کتاب را دادم دستش. روی نیمکت وسط فروشگاه، بین همان هیاهوی جمعیت نشست و شروع کرد به تورق کتاب. مدت زیادی همان جا در میان ما نشست، سر در کتابِ #ما_چگونه_ما_شدیم
#یادداشتهای_روزانه_یک_کتابفروش
یک #کتابفروش۲۴ساعته
۴ دی ۱۳۹۹