خب این کیک قصهای دارد. بنشینید تا برای شما تعریف کنم. امسال با توجه به هفته کتاب و کتابخوانی خیلی از مشتریهای کتابفروشی و مشتریهای بنده لطف داشتند و مفصل ما را تبریک باران کردند. آنهم به عنوان یکی از فعالین در این عرصه. خیلی غافلگیر شدم. خیلی هم ذوق کردم. از اینکه بالاخره به طریقی فعال این حوزه محسوب میشوم. بعضی پیامک زدند، بعضی تو واتساپ پیام فرستادند. بعضی از دوستان صوت فرستادند، بعضی زنگ زدند. خیلیها هم از بستر اینستاگرام برای ابراز محبت و لطف خود به بنده استفاده کردند. گذشت و ما از لطف شما شرمنده و حسابی ذوقزده شدیم و ماندیم. اما دیشب یکی از مشتری های قدیمی ما بعد از مدتها به فروشگاه سر زد. مدت طولانی داخل فروشگاه چرخ زد و مفصل درباره بعضی از کتابها با هم گفتگو کردیم. دست آخر هم با یک بغل کتاب در حالی به سمت صندوق فروشگاه میرفت که رو به بنده میگفت: قرار بود فقط یک کتاب بخرم. بعد از حساب کردن کتابها برای خداحافظی و تشکر پیش من آمد و این هفته را به بنده تبریک گفت. البته بنده هم ضمن تشکر، این هفته را به ایشان تبریک گفتم چرا که هم به عنوان کتابخوان و هم به عنوان یک ویراستار عضوی از جامعه کتاب محسوب میشود. اما قصه همینجا تمام نمیشود. ایشان یک کیک نسبتاً بزرگ خریده بود و به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی به همه کتابفروشهای داخل فروشگاه هدیه کرده بود. موقع خداحافظی من نمیدانستم. زمانی متوجه شدم که همکارم مرا به آشپزخانه صدا زد و گفت این کیک را ایشان برای ما تهیه کرده است. چون آخر وقت بود، بنده نخوردم که اگر میخوردم دیگر خونه نمیتوانستم شام بخورم. از طرفی یک جورهایی تکخوری محسوب میشد. برای همین سهم کیک خودم را داخل ظرف غذا گذاشتم و کیلومترها با خودم به منزلمان که خارج از شهر تهران است بردم تا شب کنار همسرم و البته عباسآقا این هفته، یعنی هفته کتاب و کتابخوانی را با این تکه کیک که در واقع به همین مناسبت و توسط یکی از مشتریهای خوب کتابفروشی تهیه و تدارک دیده شده جشن بگیریم. خواستم با این عکس همه شما را هم در این جشن سهیم کنم. جشن کتاب و کتابخوانی به همه کتابخوانهای عزیز و همه اعضای جامعه کتاب مبارک باشد.
#یادداشتهای_روزانه_یک_کتابفروش
یک #کتابفروش۲۴ساعته
۲۶ آبان ۱۳۹۹
ض