Confused
Confused
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

مینویسم اما این بار نه برای تو!

3 ماهی میگذرد.. سر کلاس هندسه بودیم.. کلاسی که اگر بچه ها نبودند همیشه یکنواخت تکراری خشک و خسته کننده بود.. بچه ها داشتند حسن را که پارسال ته خلافش هد زدن(تکان دادن سر همراه با خواندن آهنگ) بود و امسال میز یکی مانده به آخر مینشیند را اذیت میکردند.. نیما به آنها اشاره کرد و خندید.. من هم با لبخندی تلخ گفتم : "واقعا دلم برا حسن میسوزه بیچاره امسال خراب شد"
نیما گفت : "هیچ وقت دلت برا هیچکس نسوزه چون اون خودش دوست داره تو اون موقعیت باشه میتونست بیاد کنار تو بشینه یا اصلا اگه از تو خوشش نمیاد بره جلو صندلی تک نفره هست"
حق با اون بود.. تو این مدت هی این جملش از ذهنم عبور میکرد.. نمیدانم چرا اما دنبال این بودم که ببینم میتوانم این جمله را برای همه در تمام موقعیت ها تعمیم دهم.. شاید چون فکر میکردم که همه ی آدم ها شبیه همند یا بهتر است بگویم شبیه من هستند چون فکر میکردم در موقعیت های سخت وظیفه انسان هاست که به اطرافیان خود به هر نحوی که میتوانند(حتی با گذشت از خود) کمک کنند..
اما اگر بخواهم صادق هم باشم واقعا آن جمله در همه شرایط صدق نمیکند اما در اکثر اوقات جواب است..
در همین اکثر اوقات هم من( یا بهتر است بگویم شخصیت من) توانایی این را ندارم که همه چیز را دایورت کرده و فقط به خود و راهم فکر کنم.. قبول دارم در این قضیه افراطی هستم اما شاید فقط مادرم و یکی از دوستانم از این افراط خبر دارند.. آن ها هم به سختی میدانند چون درونگرایی بیش از حد دست و بالم را بسته.. خلاصه از شخصیتی که دارم بدم نمی آید اما به خاطرش خیلی آسیب دیده ام.. به قول دوستم رفتار من شبیه مصرف مواد است.. خوشم می آید غافل از اینکه ذره ذره دارم خودم را نابود میکنم.. اکنون شاید برای اولین بار از ته دل دلم برای خودم بیشتر از بقیه میسوزد.. هیچکس مرا درک نمیکند.. این کنکور لعنتی با تمام وجودش به جان اطرافیانم افتاده تا بعد از خودشان مرا مجبور به خاک کردن علایق و احساساتم کنند.. باشد مشکلی نیست..این مدت هم دندان روی جگر میگذارم تا بعدش ببینم دگر چه بهانه ای برایم میاورند.. بالاخره نمیتوانند تا آخر عمرم مرا محدود کنند و "مثلا "دست هایم را زنجیر بزنند تا نتوانم آنطور که دوست دارم زندگی کنم..


هنوز یه هفته نشده چقدر دلم برا این فضا تنگ شده..!
هنوز یه هفته نشده چقدر دلم برا این فضا تنگ شده..!




فروردین 1402

کنکوردوسترفیقمینویسم اما این بار نه برای تواحساس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید