ویرگول
ورودثبت نام
علی شاهنوشی
علی شاهنوشی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

زنجیر های خسته

زنجیر ها هم خسته میشن... اگه خیلی ببندیشون



این زنجیر ها از بس که بسته شدند

از زنجیر بودن خسته شدند

این امید ها از بس که بسته شدند

از امید بودن خسته شدند

زنجیر ها را پاره کنید

نخی برای بستن کافیست

زنجیر ها از ترس دوباره شدن

تا ابد پاره پاره شدند

امید کن و هیچ میاندیش

اندیشه را چه امید بستن

زنجیر های درونم له شدند

حال که روزنه ها بسته شدند

برای زیستن امید می خواهم

یا زنجیر را فدا کنم

یا دگر امید نشوم

امیدزنجیرشعرغزلعلی شاهنوشی
علاقه مند به همه چیز در همه حوزه ها (:
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید