ویرگول
ورودثبت نام
علی شامی
علی شامیکارشناس ادبیات انگلیسی و ارشد حقوق تجارت بین الملل. علاقمند به نوشتن و پیادهروی و موسیقی
علی شامی
علی شامی
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

تهران دوست نداشتنی!


نگارنده: علی شامی


با ورود به ایستگاه ترمزی می زند و می ایستد. بدنه ای رنگ‌آمیزی شده سرمه ای رنگ با نوشته درشت برجسته ای بر روی آن که فریاد می زند از اتوبوس های جدید تهران است و نوشته برجسته دیگری در گوشه های بدنه که تهران دوست داشتنی را به رخ می کشد تو گویی که تهران به یمن این آکواریوم آهنین دوست داشتنی شده است. از شیشه سرتاسری جلو چهره راننده و مسافرینی که در تنگنای فضای باریک ما بین صندلی ها دست به میله ها گره زده اند در پیش چشم به نمایش در می آید. فشردگی مسافرین به اندازه ایست که کسانی در ورودی درب انتهای اتوبوس چسبیده به شیشه ایستاده اند. با پایان صدای همهمه سوار شدن های زوری درب ها بسته می شوند و اتوبوس با تکانی از ایستگاه جدا می شود و در مسیر حرکت می کند و در دیواره پشتی اتوبوس  تهران دوست داشتنی با فونت درشت برجسته در پیش چشم رژه می رود و تلاش دارد وصف دوست داشتنی را به ذهن تحمیل کند.


با دور شدن اتوبوس از ایستگاه دوباره ساختمان نیمه کاره و متروک خیابان ولیعصر روبروی پارک ملت که چند دهه ای از عمر آن  میگذرد تمام دید چشم را اشغال می کند ، ساختمانی تاریک با دیوارهایی از آجرهای پوسیده و آهن های زنگ زده نبش کوچه ای کم عرض که ویرانه ای دوست داشتنی! از تهران را به نمایش می گذارد در زمانی که در انتظار عبور اتوبوس های جدید تهران دوست داشتنی ایستاده ای تا شاید اتوبوسی قدیمی و کمی جادارتر احتمالا چینی به ایستگاه برسد و در کنجی از آن با تکیه بر میله ای آهنی و ساییدن  اجباری به مسافرین کناری مسیر پارک ملت تا تئاتر شهر را طی کنی. پس از عبور سه اتوبوس باریک و جدید که تهران دوست داشتنی را به رخ می کشیدند زمان رسیدن آن اتوبوس قدیمی تر و کمی جادارتر فرا می رسد و با ایستادن در جای کوچک و تنگ سفر آغاز می شود. سفری که وصف سریع السیر را یدک می کشد اما در فاصله های کوتاه نرده های طرح توقیف ساعتی موتورسیکلت و چند افسری که راه بسته اند و به متوقف کردن موتور سیکلت ها مشغول اند باعث ترمزهای پیاپی اتوبوس می شوند و گهگاه کشمکش های موتورسواری با افسران توقیف کننده حکایت جدال بقا و زنده ماندن در زمانه فقر و بی عدالتی را به گوش می رساند. در زمانه ای که به چنگ آوردن لقمه نان زنده ماندن و نه زندگی کردن! در هجوم بی امان تهی شدن و بی چیز شدن بس دشوار می نماید و معنای تهران دوست داشتنی را به سخره می گیرد و شهری بی رنگ با درختان کهنه فرتوت و خمیده و دیوارهای کهنه و فرسوده و خورشیدی که در پس آلودگی و ریزگرد خاکی رنگ شده است و مسافرینی که در لباس های تیره سرمه ای و خاکستری و سیاه در فشار سنگین غم و اندوه چهره در هم کشیده اند واقعیت هر روزه شهر شده است اما اتوبوس هایی اصرار دارند که دوست داشتنی بودن تهران را به تو بقبولانند تا شاید پرده ای بر ناملایمات و گرفتاری هایی که در رو و زیر پوست شهر موج می زند ، بکشند و وانمود کنند که همه چیز روبراه است و کسی را ملالی نیست!!!!!


۱۴۰۳/۱۱/۱۲

تهرانحمل و نقلشهراجتماعیحقوق شهروندی
۰
۰
علی شامی
علی شامی
کارشناس ادبیات انگلیسی و ارشد حقوق تجارت بین الملل. علاقمند به نوشتن و پیادهروی و موسیقی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید