ویرگول
ورودثبت نام
Alishan Voskan
Alishan Voskan
خواندن ۱۱ دقیقه·۲ ماه پیش

ترجمه کتاب کمال‌گرایی - پیشگفتار

  • عنوان کتاب: کمال‌گرایی: رویکردی رابطه‌ای برای مفهوم‌سازی، ارزیابی و درمان
  • نویسنده: پُل هیوئیت، گُردُن فلِت، ساموئل میکائیل
  • سال انتشار: 2017
  • انتشارات: گیلفورد
کمال‌گرایی: رویکردی رابطه‌ای برای مفهوم‌سازی، ارزیابی و درمان
کمال‌گرایی: رویکردی رابطه‌ای برای مفهوم‌سازی، ارزیابی و درمان

پیشگفتار

هدف ما از نوشتن این کتاب، مرور تحقیقات موجود در حوزه کمال‌گرایی نبود، بلکه این بود که تفکرات ما، تحلیل مفهومی و هر دو مدل و مشخصات رویکردهای روان‌درمانگری فردی و گروهی کمال‌گرایی که در 30 سال گذشته در حال توسعه آن بوده‌ایم، در یک مکان به تصویر بکشیم. این اثر بر چندین مدل دقیق تاکید دارد که درک ما از ماهیت چندبعدی و چندسطحی طبیعت کمال‌گرایی را مشخص می‌کند؛ ظهور کمال‌گرایی ناشی از تجربه‌های رابطه‌ای دوران اولیه کودکی؛ مکانیزم‌های دخیل در نقش کمال‌گرایی به عنوان یک عامل اصلی آسیب‌پذیری در بسیاری افراد، گونه‎های اختلال، پریشانی و نابهنجاری‌های فراوان؛ و در نهایت، مدل‌هایی که رویکردهای روان‌درمان‌گری فردی و گروهی ما برای کمال‌گرایی را شرح می‌دهند.

با اینکه این کتاب بر روی کمال‌گرایی تمرکز می‌کند، اگر از ما بپرسید که این کتاب درباره‌ چیست، ما به سادگی جواب خواهیم داد: «در مورد انسان‌ها است.»

بسیار ساده است که فکر کنیم کمال‌گرایی یک ساختار شخصیتی است که به خودی خود وجود دارد، و فراموش کنیم که کمال‌گرایی به عنوان بخشی از یک فرد پیچیده وجود دارد – معمولاً فردی که دچار نوعی درد روانی است. این کتاب الهام گرفته از انسان‌های بی‌شماری است که به عنوان بخشی از جستجوی مداوم کمک برای کمال‌گرایی خود به ما مراجعه کرده‌اند. برخی از آن‌ها حاضر بوده‌اند صدها یا هزاران مایل را سفر کنند، زیرا ناامیدانه به دنبال کمک هستند و منابع محلی برای رسیدگی کردن به رفتارهای کمال‌گرایانه خود نیافته‌اند. این افراد معمولا به ما می‌گویند که درمانگران یا مشاوران آن‌ها به مسائل و موضوعات خاص مرتبط با کمال‌گرایی آن‌ها نپرداخته‌اند یا رویکرد درمانی را استفاده کرده‌اند که به نظر خیلی مناسب زندگی و نگرانی‌های روزمره آن‌ها نبوده است.

مضمون «این کتاب در مورد انسان‌ها است» به روش‌های مختلفی منعکس شده است. تأکید ما بر رویکرد رابطه‌ای، انعکاس درک ما از این موضوع است که برای بسیاری از کمال‌گرایان، توانایی کمک به آن‌ها نیازمند در نظر گرفتن جامع روابط در زندگی آن‌ها است، چه در گذشته و چه در زمان حال. این فقط یکی از دلایل متعددی است که ما چرا کمال‌گرایی و مخصوصاً درمان آن را از لحاظ مسائل دلبستگی با دیدگاه روان‌پویشی-رابطه‌ای مورد بحث قرار می‌دهیم.

اهمیت تمرکز بر روی افراد در مدل مفهومی کمال‌گرایی که در این کتاب مطرح شده نیز منعکس شده است. خواننده‌ها ممکن است هنگام در نظر گرفتن کمال‌گرایی به عنوان یک موجودیت چندبعدی با خود بیندیشند که آیا واقعاً همه‌ی این ابعاد و عوامل زیاد نیاز است. جواب «بله!» است. تأکید ما بر ویژگی‌های چندگانه، ابعاد خود-ارائه‌ای و خود-رابطه‌ای توسط بینش‌هایی هدایت می‌شود که هنگام تلاش برای درک «دلیل رفتار افراد» ظاهر می‌شوند. برای مثال، از فعالیت بالینی پُل هیوئیت خیلی زود آشکار شد که مشکلات بسیاری از کمال‌گرایان به اندازه کافی توسط ابعاد خصوصیتی که ما برای اولین بار در تحقیقات خود در سال 1991 مطرح کردیم، ارائه نشده‌اند. با اینکه بسیاری از کمال‌گرایان سعی دارند کامل باشند، بسیاری دیگر هستند که کمال‌گرایی آن‌ها خودنمایانه است؛ به این معنا که، هدف اصلی آن‌ها این است که در ظاهر کامل باشند و یا کامل به نظر برسند. کمال‌گرایان خودنمایانه، تحت سلطه درک غیرواقعی خود و نگرانی‌های مزمن درباره پذیرفته‌شدن و تناسب در جهان هستند. ترس غالب آن‌ها این است که دیگران نقایص آن‌ها را کشف کنند.

تضادهای کمال‌گرایی

دو تناقض به خصوص جذاب در مورد کمال‌گرایی توجه ما را جلب کرده‌اند و در چند سال گذشته بر تفکر ما مسلط شده‌اند.

اول اینکه، چرا کمال‌گرایی، با توجه به هزینه‌های آن، ایستادگی می‌کند؟ فردی که برای خود نیاز به کمال‌ دارد و شکست می‌خورد (تنها نتیجه ممکن، تا جایی که ما اطلاع داریم)، سرزنش خود، انتقاد از خود و احساسات آزاردهنده شامل شرم، گناه و تمایل به افسردگی را به صورت شدید تجربه می‌کند –تمام راه‌های متنوع بیان «خود-تنبیهی». به رغم چنین تنبیهی و فقدان پاداش، چرا کمال‌گرایی دوام می آورد و بر زندگی شخص مسلط می‌شود؟ این موضوع مستقیماً در تضاد با دهه‌ها تحقیق و تفکر درباره اثر تقویت است، که نشان می‌دهد زمانی که عواقب منفی در ارتباط با برخی رفتارها اتفاق میفتد، تکرار آن رفتار کاهش پیدا می‌کند. (در واقع، «قانون اثر» بیان می‌کند که تنبیه، باعث کاهش یا فروکش کردن رفتار می‌شود.) به نظر می‌رسد این موضوع در مورد کمال‌گرایی صادق نیست، به گونه‌ای که افراد (مخصوصاً افرادی که تحت درمان هستند) به رفتارهای کمال‌گرایانه خود دلبستگی شدیدی دارند، حتی گاهی برای جبران اشتباهات قبلی، رفتار خود را شدیدتر می‌کنند. همه این‌ها باعث می‌شود کمال‌گرایی منحصراً تبدیل به یک مشکل بالینی بغرنج برای برآمدن از عهده آن شود. بعلاوه، کمال‌گرایان فارغ از کیفیت عملکردشان، اگر پاداشی را نسبت به خود تجربه کنند، آن هم بسیار ناچیز است. این موضوع ما را به فکر فرو برد: چه چیزی باعث حفظ رفتارهای کمال‌گرایانه در مواجهه با فقدان پاداش و جزای قابل توجه می‌شود؟ به نظر می‌رسد که رفتار کمال‌گرایانه هدف یا نقشی اساسی در زندگی شخص دارد.

تناقض دوم منعکس کننده موضوعی است که پیش‌تر مطرح شد: کمال‌گرایی در هسته خود، ریشه در جهان رابطه‌ای فرد دارد. این موضوع همچنین نشان می‌دهد که کمال‌گرایی نتیجه یکی از پایه‌ای‌ترین نیروهای انگیزشی میان انسان‌ها است: نیاز به کسب حس امنیت و عزت نفس از طریق پذیرفته شدن، محترم بودن و مراقبت شدن و اهمیت داشتن برای دیگران – در اصل، حس تعلق. این تناقض در مدل توسعه یافته گسست اجتماعی کمال‌گرایی ما مطرح شده است (PSDM؛ هیوئیت، فلِت، شِری و کلِیان، 2006؛ مراجعه به فصل‌های 4 و 5 این کتاب)، به این صورت که افراد با هدف غایی تقویت ارتباط خود با دیگران، رفتارهای کمال‌گرایانه را می‌پرورانند و به کار می‌برند. با این حال محصول رفتار کمال‌گرایانه، فقدان نزدیکی، صمیمیت و ارتباط با دیگران است و منجر به انزوا و باور به نقص و افتراق فرد از دیگران می‌شود. این یک نمونه عالی از تناقض روان رنجور است، که به موجب آن فرد کمال‌گرا در واقع شرایطی که از آن بیش از همه وحشت دارد و کاملاً مصمم برای اجتناب از آن بوده است را خود ایجاد می‌کند.

با اینکه در ادبیات کمال‌گرایی اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد - بیشتر آن‌ها منعکس کننده نگرانی‌های معنایی در مورد چیستی کمال‌گرایی و نحوه اندازه‌گیری آن هستند - به نظر می‌رسد حول این موضوع که رفتار کمال‌گرایانه از رابطه‌های مراحل اولیه زندگی نشأت می‌گیرد، توافق وجود دارد. این روابط نخستین اغلب با سرپرستان اصلی است و شامل تجارب اولیه ناامنی و نیازهای برآورده نشده (یا در بهترین حالت به میزان جزئی برآورده شده) برای پذیرش، دوست داشتن و توجه و اجتناب از طرد شدن، رها شدن و حالت‌های عاطفی منفی شرم، تحقیر و یأس است. تأکید بخش زیادی از تفکرات ما در مورد کمال‌گرایی و مخصوصاً درمان آن، در توسعه رفتار کمال‌گرایانه نهفته است.

تحلیل نظری/مفهومی

در یک مقاله بسیار تأمل‌برانگیز که در سال 2007 در مجله American Psychologist منتشر شد، آرماندو ماچادو و فرانسیسکو سیلوا به ما یادآوری کردند که سه عنصر از علم برای درک فرآیندها، خواه فرآیندهای موجود در طبیعت خواه در رفتار انسان، اساسی هستند. این عناصر، آنگونه که اشاره می‌کنند، اولین بار توسط گالیلئو گالیله تشریح شدند و شامل آزمایش (یعنی آزمودن نظریه‌ها)، ریاضی‌سازی (یعنی تحلیل ریاضی داده‌ها) و تحلیل نظری/مفهومی (یعنی شفاف‌سازی و پالایش مفاهیم به کار رفته در فرضیه‌ها، مدل‌ها و نظریه‌ها) است. آن‌ها ادعا کردند با اینکه حوزه روانشناسی بر دو عنصر اول تأکید کرده و به آن‌ها بها داده است، این حوزه تأکید بسیار کم‌تری بر روی تحلیل مفهومی داشته است. ما با این مقاله ارتباط عمیقی برقرار کردیم و باور داریم که شرایط تحقیقات حوزه کمال‌گرایی را نشان می‌دهد. برای مثال، بسیاری از مقاله‌ها در این حوزه تحلیل‌ها و یافته‌های مربوط به رابطه بین کمال‌گرایی و نتایج آن را ارائه می‌کنند، اما در واقع این مقاله‌ها معمولاً نظریه خاصی از رفتار کمال‌گرایانه را آزمایش نمی‌کنند، به همین دلیل ممکن است درک ما از ساختار کمال‌گرایی را ارتقاء ندهند. نگرانی‌های مفهومی بسیاری در پژوهش‌ها وجود دارد و به باور ما یکی از مشکلات، فقدان مدل‌های مفهومی جامع و خوب از رفتار کمال‌گرا است. در این کتاب سعی کرده‌ایم با مطرح کردن یک مدل توصیفی، یک مدل سببی و یک مدل درمانی که طی سال‌ها تکامل یافته، به این موضوع بپردازیم. توسعه مدل‌ها توسط فعالیت بالینی پُل ل. هیوئیت و ساموئل ف. میکائیل و مشاوره و تحقیقاتی که هر سه ما انجام داده‌ایم هدایت شده است. امیدواریم که این مدل‌ها راه‌هایی برای درک و درمان کمال‌گرایی ارائه کنند، به عنوان سکوی پرتابی باشند برای تحقیقات بیشتر در مورد ساختار و ارتباط آن با مشکلاتی که افراد تجربه می‌کنند و ارزیابی و درمان کمال‌گرایی را اصلاح کنند.

یک نمونه، مفهوم «کمال‌گرایی انطباقی» است که به نظر می‌رسد در اصل برگرفته از مقاله‌ای از هاماچک (1978) باشد که استدلال کرده بود کمال‌گرایی ممکن است نتایج انطباقی داشته باشد. هامچک نوعی از کمال‌گرایی با عنوان «کمال‌گرایی عادی» را تشریح کرد. با اینکه بسیاری از مقالات مفاهیم کمال‌گرایی انطباقی، عادی و سالم را به کار می‌برند، شفافیت مفهومی کمی در این رابطه وجود دارد که چه چیز انطباقی در مورد کمال‌گرایی انطباقی وجود دارد و اینکه ماهیت کمال‌گرایی در کمال‌گرایی انطباقی چیست. برای مثال، به نظر می‌رسد محققین کمال‌گرایی سالم یا انطباقی را به شیوه‌های مختلقی عملیاتی کرده و همچنین عناوین مختلفی را برای نامیدن این ساختار استفاده کرده‌اند (رجوع به بلاسبِرگ، هیوئیت، فلِت، شِری و چِن، 2016). ما استدلال کرده‌ایم آنچه دیگران «کمال‌گرایی انطباقی» نامیده‌اند، در واقع نیاز به کامیابی یا حتی وظیفه‌شناسی بیش از حد است، و بر این اساس یک ویژگی شخصیتی بالقوه مفید خواهد بود (همچنین رجوع به گرینسپون، 2000؛ پَکت، 1984). دهه‌ها تحقیق بر روی نیاز به کامیابی و پیش‌نیازهای آن، سطح آرمان‌ها و حتی تحقیقات بیشتر در مورد وظیفه‌شناسی وجود دارد. کمال‌گرایی انطباقی به صورت مفهومی یا تجربی از مفاهیم دیگر متمایز نشده است. صرفاً تغییر نام ساختار به «کمال‌گرایی انطباقی» باعث ابهام آن می‌شود.

با وجود این مسائل، دلیل اصلی ما برای نپذیرفتن کمال‌گرایی انطباقی برمی‌گردد به افرادی که در اتاق درمان می‌بینیم. ما با اشخاص بسیار زیادی مواجه شده‌ایم که توسط کمال‌گرایی خود به مرز ناامیدی رانده شده‌اند. برخی از این افراد ممکن است بر اساس معیارهای عینی کاملاً موفق و سربلند به حساب بیایند، اما اغلب به نظر می‌رسد دست‌آوردهای آن‌ها رازی است که از آن‌ها پنهان شده است. به عبارت دیگر، آن‌ها زندگی خود را گذرانده و خود را بر اساس انتظارات خود یا دیگران ارزیابی کرده‌اند که برآوردن آن‌ها غیرممکن است. در نتیجه، آن‌ها به ندرت حس رضایت را تجربه کرده‌اند. افرادی که ممکن است به ویژه در خطر باشند، کمال‌گرایانی هستند که در واقع دست‌آوردهای مهمی داشته‌اند. این افراد از دو منظر در معرض خطر هستند. اول، چه چیزی در انتظار کمال‌گرایانی است که به عملکرد، شاهکار یا دستاورد استثنایی دست‌یافته‌اند؟ برای ادامه مسیر چه کاری انجام می‌دهند؟ این افراد نمی‌توانند زمانی را به لذت بردن از دستاوردهای خود اختصاص دهند زیرا فوراً مشغول این حس می‌شوند که اکنون سطح انتظارات حتی بالاتر است و فشار برای حفظ این جایگاه حتی بیشتر شده. نمونه‌ای تکان دهنده یکی از مراجعین هیئویت است، فردی که پس از یک دوره عملکرد عالی در محل کار، ترفیعی فوق‌العاده دریافت کرد. مراجع پس از دریافت ترفیع، بر اساس این «واقعیت» که «اکنون همه انتظار خواهند داشت همیشه عملکردم در این سطح باشد» مملو از اضطراب و ناامیدی شده بود.

دوم، افراد کمال‌گرا به این دلیل که بخش زیادی از زندگی خود را مطابق یک قاعده اساسی زندگی کرده‌اند در خطر هستند: «اگر من کامل باشم، سپس چیزی بسیار ارزشمند منتج خواهد شد یا اتفاقی ناگوار حاصل نخواهد شد. برای مثال، دیگران عشق، توجه، احترام، آرامش و پذیرشی که در آرزویش بوده‌ام را به من خواهند داد.» متأسفانه در زندگی واقعی معمولاً این قرارداد مطابق انتظار نیست؛ پیگیری عملکرد بی‌نقص، به خودی خود، معمولاً باعث بهبودهای پایدار در زمینه بین‌فردی نمی‌شود.

همچنین برای درمانگران مهم است که دلیل کمال‌گرایی فرد و اینکه کمال‌گرایی او در راستای چه هدفی است را در نظر بگیرند. با توجه به طبیعت متنوع رفتار کمال‌گرا، کمال‌گرایی می‌تواند پیچیده باشد و اشخاص با این سبک شخصیتی ممکن است در ابراز کمال‌گرایی خود، مسیرهای توسعه‌ای که در راستای کمال‌گرایی پیش می‌گیرند و انواع مشکلات ناشی از کمال‌گرایی، ناهمگون باشند. توجه به پیچیدگی‌ کمال‌گرایی حین تلاش‌های تحقیقاتی و شاید مهم‌تر از آن حین فعالیت‌های بالینی با افرادی که به دلیل تمایلات کمال‌گرایانه خود دچار پریشانی و دردهای روانی شده‌اند، بسیار با اهمیت است. به همین دلیل است که یک رویکرد پویا-رابطه‌ای بسیار مناسب کمال‌گرایی است؛ هم برای درک و هم برای درمان آن.

همانگونه که بارها اشاره شده است (بورنشتاین، 2005؛ بورنشتاین و ماسلینگ، 1998؛ لیندن و هیئویت، 2012؛ شِدلِر، 2006، 2010)، بسیاری از دانشجویان روانشناسی بالینی درکی نسبتاً مغشوش یا غلط از تحقیقات و درمان روانپویایی و روانکاوی دارند. در واقع، به نظر می رسد بسیاری به این باورهای اشتباه اعتقاد دارند که درمان‌های روانپویشی و روانکاوانه فاقد اعتبارهای تجربی هستند، اینکه از زمان مرگ فروید نظریه روانپویشی تقریباً هیچ توسعه‌ای نداشته و تحقیقات کمی در حوزه مفاهیم و نظریه‌های روانکاوری انجام شده است (مراجعه شود به بورنشتاین، 2005؛ شِدلِر، 2006). این موارد کاملاً نادرست هستند (مراجعه شود به بورنشتاین و ماسلینگ، 1998؛ گیبونز، کریتس-کریستوف و هِرون، 2009؛ لیخسنرینگ و رابونگ، 2008؛ لوِی و آبلون، 2009؛ ماسلینگ، 1986، 1990؛ کارگروه راهنمای تشخیصی روان پویایی، 2006؛ شِدلِر، 2010). امیدواریم شرح مدل‌های ما در این کتاب و جزئیات درمان‌های ما، در آگاه کردن دیگران از این حقیقت کمک کند.

همچنین امیدواریم بحث‌های این کتاب به عنوان کاتالیزوری باشد برای فعالیت‌های آینده که به درک بهتر کمال‌گرایی و تسکین مشکلات مربوطه کمک خواهد کرد. در حال حاضر، سوال‌‌ها در حوزه کمال‌گرایی بیش از پاسخ‌های موجود است ولی امیدواریم این کتاب در نزدیک‌تر شدن به درک رفتارهای کمال‌گرا و توجه به عوامل شخصی، خانوادگی و اجتماعی که موجب توسعه این رفتارها می‌شوند، کمک کند.

کمال‌گراییکتابترجمه
به حوزه‌های کسب و کار و توسعه فردی علاقه‌مندم. گه‌گاهی نقد فیلم و کتاب می‌نویسم. گاهی هم با دوربین آنالوگ عکاسی می‌کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید