جملات بالا جملاتی هستند که شاید بارها در زندگی به خودمون گفتیم، شاید بار ها منتظر حس و حال و انگیزه بودیم، شاید بارها منتظر بودیم تا روزی آن شنبه موعود فرا برسد و بتوانیم کارهایی که مدام عقب شان می انداختیم را انجام دهیم.
و واقعا یک سوالی که همیشه مطرح می شود این است که به راستی چرا ما کارهایی را که واقعا درست می دانیم و می دانیم که بخشی از مسیر رشد ما هستند را انجام نمی دهیم؟
به راستی چرا کارهای درست را نمی توانیم انجام دهیم؟
بگذارید قبل از پاسخ به سوال های بالا اندکی پیرامون چرخه انگیزش صحبت کنیم، مفهومی که درک کردن و به کاربستن ش کمک به سزایی در کاهش اهمالکاری ها و تنبلی ها به ما می کند.
ما در مفاهیم مربوط به انگیزش، چرخه ای داریم به نام چرخه انگیزش در چرخه انگیزش تمام حرف ما این است که: نباید منتظر انگیزه بود تا شروع به اقدام کرد بلکه باید شروع کرد تا انگیزه هم بیاید،
این چرخه می گوید توقع داشتن انگیزه قبل از شروع انجام کار توقعی ست عبث و نادرست. و باید شروع به آن کار درستی که مدام عقب ش می انداختیم بکنیم تا انگیزه خودش بیاید.
انگار ما یک عمر مسیر را اشتباه رفته ایم و مدام در طلب یک انگیزه بودیم، مدام در طلب حس و حال بودیم، مدام منتظر بودیم تا آن صبح پرنشاطی که منتظرش هستیم بیاید و ما از آن روز شروع به انجام کارهای مهم زندگی مان کنیم، بودیم.
در واقع لَنگ انگیزه بودن برای شروع نتیجه ای جز شروع کردن ندارد.
و آنچه ما لازم داریم انگیزه نیست بلکه شروع کردن است. ما باید اقدام کنیم تا بعد انگیزه اش هم بیاید.
به عکس بالا نگاه کنید همانطور که می بینید در چرخه معیوب انگیزه، فرد چون انگیزه ای ندارد، اقدامی نمی کند و چون اقدامی نکرده نتیجه ای نمی بیند و چون نتیجه ای ندیده میل و رغبتی برای اقدام ندارد این چرخه بارها و بارها تکرار می شود و نتیجه ای جز دور شدن از اهداف و به تعویق انداختن کارهای اساسی زندگی مان ندارد و باید دانست که تنها راه خروج از این چرخه شروع کردن است.
مثال اول: فرض کنید دو برادر دو قلو قرار است مسافتی صد متری را با هم مسابقه دو بدهند به نظرتان آن برادری که 90 متر از مسیر را پیموده انگیزه بیشتری برای رسیدن به خط پایان دارد یا آن برادری که تازه شروع کرده و در ابتدای مسیر است و صرفا ده متر را رفته؟
مثال دوم: به این فکر کنید که نَوَد صفحه از یک کتاب صد صفحه ای را خوانده اید به نظرتان اکنون که صفحه 90 اٌم هستید انگیزه بیشتری برای پایان دارید یا زمانی که تازه کتاب را از کتاب فروشی خریده بودید؟
پس انگیزه معلول اقدام های ماست نه علت آنها!
و ما باید بعد از اقدام منتظر پیدا شدن سر و کله انگیزه باشیم نه قبل از اقدام!
تمام حرف من در این مقاله این بود که اگر می خواهیم پیش خودمان بیش از این شرمنده نشویم و کارهای عقب افتاده را انجام دهیم باید دست از سرِ کچلِ این انگیزهِ بی نوا برداریم و شروع به اقدام کردن کنیم باید با تمام سختی اش شروع به اقدام کردن کنیم تا بعد از اقدام یواش یواش سر و کله انگیزه هم پیدا شود.
در نهایت پیشنهاد من این است که همین حالا یکی از کاهایی که مدام عقب ش می انداختی را انتخاب کنی و فارغ از اینکه انگیزه داری یا نداری انجامش بدهی، من تضمین می کنم بعد از شروع و بعد از اقدام کردن، یواش یواش سر و کله انگیزه هم پیدا می شود.
(البته سعی کن اون کار، کار خیلی بزرگی هم نباشد و از سخت شروع نکن!)
پنج.چهار.سه.دو.یک الان وقتشه که بلند شی و شروع کنی آن کاری رو که مدام عقب می انداختی، انجام بدی.
آخرش اینم بگم که من علی ام، علی سلیمانی دانشجوی روانشناسی،
که در پیجم در تلاش برای ارتقا سلامت روان آدما هستم،
تلاشی که حاصل اون در گام نخست تغییر خودم بود نه دیگران.خلاصه که اگه دوست داری کلی محتوای علمی و کاربردی بخونی وارد پیجم شو: