علی واو
علی واو
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

داستان آشتی خانواده با گوشی من

گلگسیوس یکی از خدایان روم باستان که خوره ی گوشی بود و بخاطر این موضوع خانواده اش او را از آسمان اخراج کردندو رمز وای فای را هم تغییر دادند.
گلگسیوس یکی از خدایان روم باستان که خوره ی گوشی بود و بخاطر این موضوع خانواده اش او را از آسمان اخراج کردندو رمز وای فای را هم تغییر دادند.




میخوام از داستانی بگم که در خانه ای یک دانشجو یا دانش آموز داره ممکنه اتفاق بیفته

اتفاقی که بعد آمدن این موجود شروع شده و تا الان ادامه داره . اگه مثل مشتاق داستان هستید پس حتما بیاید پایین تر.

.

.

.

.

.

.

نه یکم هم پایین تر

.

.

.

.اها اینجا ، حالا آروم و ساکت باشید و فقط گوش کنید .

گوشی من ، داستان از همین گوشی آغاز میشه چرا که تا چند سال پیش گوشی منشا دعوا ها و قهر کردن های زن و شوهری و افزایش دوست ناباب بود چون کسی از اخلاق این موجود و استعداد های زیادش خبر دار نبود و شاید همین آگاه نبودن خانواده ها از اخلاق گوشی باعث میشد که جنگ و دعوا شکل بگیره خلاصه من از وقتی که توی سال آخر دبیرستان نمره خوبی اوردم پدر و مادرم تصمیم گرفتن برام گوشی بخرن و اتفاقا گرفتن از وقتی که گوشی به اعضای بدن من اضافه شد دیگه اون همه چیزم بود هم پدرم هم مادرم و وقتی هم که خانواده دیدن که یک رقیب جدید پیدا شده با اون مخالفت میکردن تا جایی رسید که گوشی در خانه جز اجزاء بیگانه محسوب میشد و به عنوان یک رفیق ناباب برای من و اگر مادرم من رو با گوشی میدید یا من رو خرد میکرد یا گوشی (که البته قرعه به من می افتاد، چون بابام هنوز قسط های گوشی رو نداده بود :)

خلاصه اون ها به شدت به من میگفتن که خیلی با گوشی هستی و درس نمیخونی و ...

که یک روز ،آن خبر حماسه آفرین رسید و کرونا وارد ایران شد از اینجا به بعد اوضاع بشدت

.

.

.

تغییر نکرد چرا که هنوز پدر و مادرم بر عقاید سخت خودشون وفادار بودن تا اینکه خبر رسید کلاس ها مجازی هستن ، از اون روز به بعد شاید رویایی ترین تجربه من در استفاده از گوشی بود ، چرا که من تا حالا هر کاری با گوشی انجام داده بودم بجز درس خوندن شما فرضش رو بکنید که روی بالش لم دادید و به صفحه ی گوشی دارید با دقت نگاه میکنید که ناگهان مادرتون ...

نترسید ، با مهربان و میاد و خوراکی کنارتون میگذاره و این کلمه رویایی رو میگه (عزیزم داری درسی میخونی یکم خوراکی بخور تا خستگیت در بره) شاید این جمله رو نتونم وصف کنم ولی این رو میتون بگم که دیگه از این فرصت ها و تجربه های رویایی گیر نمیاد .

خلاصه الان همه با گوشی آشتی کردن و فهمیدن که امروز گوشی تو شب یلدا همدمتونه تو کلاس استادتون تو سرکار مشاورتون و تو خونه دست یارتون

بجز مادرم اکر فهمیدید چرا؟!!!


روایتگرباشگوشیآشتیخانوادهسامسونگ
حرفی نیست ، بگذاریم قلم صحبت کند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید