ماریا فونسکا[1]
مترجم : علی الماسی زند[2]
نوآوری یکی از رایجترین و مدروزترین کلمات روزگار ماست. " نوآوری کردن" یعنی ایجاد تغییر در چیزی که از قبل محقق بوده و یا پایهگذاری متدها، ایدهها یا محصولات و تولیدات جدید. اگرچه نوآوری با اختراع معادل نیست، ولی بیشتر به فرآیند وفق و سازمندی با ایدهها و ابزارهای موجود، جستجوی میانبرها و راههایی برای یافتن مؤثرترین ترکیبات و شاکلههای جدید، بازمیگردد. برای مثال قرن نوزدهم پر است از نوآورانی که جهان را با ایدهها و ساختههای تازهی خویش تغییر دادند. بهگونهای که با قرار گرفتن بر شانههای ایدهها و ساختههایی که از پیش وجود داشتند، آنها را بهپیش بردند. برادران لومییر[3] و توماس ادیسون نمونههایی ازایندست هستند. با بررسی اختراعات ایشان میتوان مشاهده کرد که چگونه اشیاء و تکنولوژیهایی که در این راه مورد بهرهبرداری قرار گرفتند، حاصل بازترکیب[4] ایدهها و ساختههای موجود بودند. مواردی چون : لامپ، اشعه ایکس، گرامافون و سینما.
حیطهی نوآوری نتنها دربرگیرندهی تولید محصولات میشود، بلکه میتواند باز تأسیس[5]فرآیندهای اجتماعی را نیز که " نوآوری اجتماعی" نامیده میشوند، شامل شود. نوآوری اجتماعی عبارت است از راهحلی بدیع برای مشکلی اجتماعی، که مفیدتر، مؤثرتر و پایدارتر از راهحلهای موجود باشد. راهحلی که جامعه را ، نسبت به فرد مرجح بداند.
نوآوری، خوب یا بد ؟
دولتها، کسبوکارها، و جوامعی که در کل به بهرهمندی هرچه بیشتر از نوآوری تمایل دارند، خصوصاً در زمینه تکنولوژی، بهوسیله عبارت " آنچه برای ما به ارمغان خواهد آمد" هیپنوتیزم شدهاند ! همچنین جاذبه نوآوری را میتوان اینگونه تشریح کرد که، همواره یک ایمان وجود دارد، ایمان به پیشرفت، رشد و حرکت بهسوی یک موقعیت بهتر و پیشرفتهتر، بهسوی آیندهای که همیشه بهتر از گذشته است. بهصورت پیشفرض، جدید بهتر از قدیمی است !
اما در واقعیت و ازآنجاییکه برخی از نوآوریها محاصل بسیار خوبی برای ما داشتهاند (مانند پنیسیلین یا سینما یا الکتریسیته) مجبوریم بقیه آنها را نیز که آشکارا بد هستند، بپذیریم. نمونههای مربوط به نوآوریهای بد میتواند بینهایت باشد ( برای مثال متراکم سازی کمپهای اردوگاهی بهعنوان یک نوآوری برای کوچکسازی توده جمعیت ) اما در حقیقت بخش اعظم نوآوریها ازآنجهت که ماحصلی خوب یا بد برای جهان ما دارند، دووجهی[6]هستند. این دوگانگی زمانی بهتر مشخص میشود که نوآوری بهمثابه یک " فرآیند اجتماعی[7]" موردبررسی قرار میگیرد. در باب نوآوری اجتماعی، تحقیقی برای "مجله نوآوری اجتماعی استنفورد[8] " انجام شد که این موضوع در آن با مثالهای متعدد روشن شده است، اینگونه که نوآوری بهخودیخود و کلاً غایت القصوی ما نیست و نتیجتاً این پیشنهاد مطرح میشود که اکنون زمان گذار از " نوآوری بهمثابه یک ایدئولوژی " به " نوآوری بهمثابه یک فرآیند[9]" است.
اخلاق[10]و نوآوری
سؤال مهم عبارت است از : چگونه میتوان جنبههای خوب و بد نوآوریهای گوناگون را ارزیابی کرد ؟ و اینکه اخلاق چگونه میتواند در این کار به ما کمک کند ؟ یک بررسی تازه باعنوان " نوآوری خوب نوآوری بد : چه نوع تئوری و روشی برای تمییز آنها نیاز داریم ؟ " اثر " ژئوف مولگن[11]" ، انتشاریافته در " نستا[12]" (2016)( آژانس نوآوری بریتانیا ) دیدی اجمالی را در مورد جنبههای خوب و بد نوآوری ارائه میدهد. و نوع تئوری و روش موردنیاز برای تمییز این دو جنبه را موردبررسی قرار میدهد.
مولگن مثالهایی را از دوگانگی[13] برخی نوآوریهای مورداستفادهی ما، ارائه میدهد. برای مثال مواد ضد طاعون[14] انگلها[15] را از بین میبرند اما همزمان منابع آب را نیز آلوده میکنند. مثال دیگر عبارت است از بهکارگیری فناوریهای جدید نظارتی برای افزایش بهرهوری و ایمنی محل کار. اگر این کار از یکسو مفید و مؤثر است، از سویی دیگر میتواند منشأ بسیاری از استرسها و نارضایتیها در فشار کاری شده و احتمالاً شهروندان را از داشتن حریم خصوصی محروم خواهد کرد.
مولگن بهخوبی به حوزه بحثبرانگیز " نوآوری مالی" اشاره میکند، که همه میدانیم ارزشهایی را که نابود میکند خیلی بیشتر از آن چیزی ست که ایجاد میکند. و این قیمت بینیازی و ثروتمند شدن صاحبان آنهاست. متأسفانه قانونگذاران و سیاستگذاران با نتایجی پرهزینه در تشخیص خوب از بد موفق نبودهاند.
هنگام تأمل در مورد اخلاق و نوآوری، باید توجه کرد که نوآوری کورکورانه چطور تمایل به سازگاری دارد. سازگاری با رویکرد سنتی جریان اصلی اقتصاد بازار سرمایهداری و این اعتقادش که نوآوری « برندهها را بیشتر از بازندهها پشت سر میگذارد، و بازارها بهتر از انجمنها و شوراها یا بوروکراسی میتوانند تا تکنولوژیها را انتخاب کرده و بهرهبرداری کنند.»[16]. در بابِ به چالش کشیدن این نقطهنظر، چه اتفاقی در جهان در حال وقوع است ؟
در جهت تلاش برای کنار آمدن با این مسئله برخی نهادها و سازمانها خود را متعهد کردند به تمییز نوآوری خوب از نوآوری بد . برای مثال، کمیسیون اروپا اخیراً ، بازگشت به " نوآوری مسئولانه" را وعده داده است. آنها نوآوری مسئولانه را اینطور تعریف میکنند که عبارت است از : " رویکردی که الزامات ضمنی و انتظارات اجتماعی بالقوه را ارزیابی و پیشبینی میکند . . . و این جز با هدف حفظ و پرورش تحقیق و نوآوری پایدار و جامع ، صورت نمیگیرد. "
ازنظر مولگن این تعریف و این گزارش چندین عیب دارد، چراکه هیچ طرح اولیهای از اینکه این فرآیند چگونه انجام خواهد شد، ارائه نشده است. گذشته به ما نشان میدهد که چگونه چهارچوبها و نظامهای سنتیای که این امکان را داشتند که یک رویکرد ششدانگ، مؤثر و مفید را ارائه دهند، در هنگام اجرا تا حد زیادی با شکست مواجه شدند. این وضع علم اقتصاد است که در یافتن چند روش منسجم و فراگیر برای تحلیل اینکه چه نوع نوآوریای خوب است و چه نوعی بد، ناتوان میباشد. علم اقتصاد این امکان را فراهم میکند که بدانیم چه زمانی مشتریان میخواهند یا نمیخواهند چیز جدیدی بخرند، و پیامدهای آن را تحلیل میکند. تحلیلهایی که مسیری قهقرایی چون ایجاد نتایج بد از یک نوآوری ( نظیر آلودگی ) را همانقدر خوب نشان میدهند که یک مزیت را ( برای مثال: محصول ارزانتر ) !!
ارزیابی تکنولوژی
مولگن سؤال بسیار مهمی را طرح میکند:
" چگونه میتوانیم ارزیابی منصفانهتری از نقش تکنولوژی داشته باشیم ؟ "
پاسخ این سؤال آسان نیست. چالشهای مربوط به ارزیابی تکنولوژیهای درحال ظهور بسیار وسیع است، خواه یک ماده نانوی جدید باشد یا روشهای جدید درمانی، همچون معالجات جدید، تستهای درمان رباتیک یا مراقبت بهداشتی.
یک منبع بالقوهی روشها عبارت است از : " ارزیابی تکنولوژی" که در دهههای اخیر بسیار گسترشیافته است. دولتها، سرمایهگذارها، کسبوکارها، کارگزاریها، همه باید در ایجاد و انجام یک ارزیابی درست و مناسب از تکنولوژی همکاری داشته باشند تا اینکه تکنولوژیها اخلاقی شده و برای جهان نیکی به ارمغان بیاورند. مولگن تأکید میکند که یک روش خوب برای ارزیابی و سنجش تکنولوژی وجود دارد و آن عبارت است از توجه به سازگاری با قاعده طلایی کتاب مقدس :
" با دیگران کاری کنید که دوست دارید با شما آن کار را کنند. "
وی اضافه میکند که :
" نوآوریهای خوب آنهایی هستند که ما آنها را برای خودمان میخواهیم و به آنها عشق میورزیم. نوآوریهای بد (مانند بسیاری از نوآوریهای مالی و اعتباری دهههای 1990 تا 2000 میلادی) آنهایی هستند که آشکارا آن قاعده طلایی را نقض میکنند، بهطوریکه صاحبانشان دوست ندارند مشتریان آنها باشند ! "
[1] Maria Fonseca 2016
[2] دانشجوی دکتری فلسفه ـ دانشگاه علامه طباطبایی / مدیر اندیشکده رستا
[3] Lumiere Brothers
[4] recombination
[5] Reinvention بازتولید – ایجاد دوباره
[6] Ambivalence (n)
[7] social process
[8] the Stanford Social Innovation Review
[9] process
[10] Ethics
[11] Geoff Mulgan
[12] Nesta
[13] Ambivalence (adj)
[14] pesticides
[15] parasites
[16] particular worrying study of the impact of innovative technologies in the labor market, done by Erik Brynjolfsson.