علی زیب ارزانی
علی زیب ارزانی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

درد و درمان

بارالها درد در دل هست ، درمان نیز هم
مرهم دیدار هست و زخم هجران نیز هم

در طریقت نیست جایز ناامیدی از وصال
روز وصلت میدهم این جان بیجان نیز هم

در گلستان دم ز غربت کی توان زد ای رفیق
از گلِ صحرا بجو هجران و عطشان نیز هم

بوی مُشکین تن یوسف به یعقوب آشناست
نیست مانع عاشقان را چاه ، زندان نیز هم

"در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم"
دل بریدن باید از اهل و عزیزان نیز هم

ای دل ازدوری منال ولب به شکوه وا مکن
صبر از ارکان اسلام است و ایمان نیز هم

در نهایت رود در دریا به وصلت می رسد
وصلتی داری وصالا گرچه طوفان نیز هم

پاییز ۹۸

شعردرددرمانغزلوصال
دانشجوی برق صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید