دیروز از مداومت گفتم و امروز در آخرین روز مهر سال ۱۳۹۹ نزدیک به ساعت ۸ عصر نشسته ام در ماشین برای اینکه مداومتم را حفظ کنم.
مداومت را البته دیروز در کار دیگر کامل انجام ندادم. من با خودم عهد کرده بودم که همیشه قبل از خواب مسواک بزنم اما دیشب از فرط خستگی بیخیال مسواکزدن شد و به آغوش رختخواب پناه بردم.
راستش دیروز که در مورد خواب و آزمایش خواب جستجو می کردم دیدم که یکی از علتهای چرت و خواب در طول روز استرس و افسردگی است. حقیقتا خواستم از همین امروز صبح خوشحال باشم. بیخودی نگران نباشم و برای خودم و دیگران نگرانی ایجاد نکنم و خواستم که این شاد زیستن را به دیگران تزریق کنم. لبخند بزنم و به همه القا کنم که لبخند زدن سخت نیست.
ناخواسته گویا موفق هم شدم. چون همین چند دقیقه پیش منشی دکتر به من گفت که شما لبخند به لب دارید همیشه و این چقدر خوب است. باورم نمیشد که یک نفر بخواهد به من بگوید لبخند داشتن تو چقدر خوب است. امیدوارم که همیشه همه لبخند بر لب داشته باشند.