هفتاد و نه روز به پایان زمستان باقیمانده است. هفتاد و نه روز دیگر بهار از راه می رسد. بهار دلکش. اما واقعا بهار دلکش است؟ بهاری که امید نداشته باشیم به بهبود دلکش است؟ واقعا فقط هفتاد و نه روز تاپایان سال فرصت داریم؟ فرصت داریم که بزرگ شویم، یا فرصت داریم که از سال قبل تر بیشتر رشد کنیم؟
نمی دانم واقعا. من در ابتدا با همین فاصله تا پایان مشکل دارم. من هفتاد و نه روز را درک نمی کنم. من هنوز در گرمای تیر ایستاده ام. من هنوز تابستان را تمام نکرده ام. من هنوز نتوانسته ام خوشحالی کنم که دیگر خبری از کرونا نیست. من هنوز ایستاده ام در تابستان برای نوشیدن خاکشیرهای تگری. اما حالا زمستان هم رسیده است. از یلدا هم گذشته ایم و هنوز داریم افسوس می خوریم که چرا از قاب تلویزیون به جای حافظ خوانی و ... رسیده ایم به واقعی و کیک بودن.
حالا زمستان است و هفتاد و نه روز دیگر موقع نوشتن تاریخ باید حواسمان را جمع کنیم که 1403 را درست بنویسیم. البته که خوشبختانه این بار کار با یک دندانه اضافه کردن حل می شود. اما الان تا نوروز چیزی نمانده است و من حتی به اندازه کافی به اپیزود پاییز رادیو چهرازی هم گوش نکرده ام. من در این مدت فقط یک روز بارانی آبان ماه را دیدم و بقیه روزهای انگار سرعت پخش را دو برابر کرده بودند. و اما حالا زمستان است و باید صبر کرد. همان که سعدی گفته است. بر زمستان صبر باید طالب نوروز را. این بیت را اگر اشتباه نکنم؛ آخرین بار در پایان تیتراژ رادیو هفت خواندم. آن روزها کنکوری بودم و اتفاقی رادیو هفت را از شبکه آموزش دیده بودم. منصور ضابطیان بود و اجرای متفاوتش در برنامه جذاب رادیو هفت. تیتراژ برنامه هم آنقدر جذاب و متفاوت بود که تا آخر دنبال می کردم. تا جایی که منتظر بیت پایانی می ماندم؛ بر زمستان صبر باید طالب نوروز را. این شعر برای یک دانش آموز کنکوری که استرس آینده را داشت و قرار بود در کنکور شرکت کند تا مثلا مسیر زندگی اش مشخص شود؛ دل گرمی خوبی بود.
از آن روز تا حالا بیش از ده سال گذشته و است و کنکور و دانشگاه و مسیر زندگی ام تا حالا خوب بوده است؛ اما عالی نه. حال باید تلاش کنم برای زندگی عالی. زندگی که در آن شاد باشیم و شاد زندگی کنیم. اما واقعا در روزگاری که قرار است تورم؛ چون خورهای پنهان و از درون زندگی هایمان را پوچ کند و از تلاشمان بدزد، می توان شاد زیست؟
پاسخی ندارم. ولی شما برای درک بهتر موقعیت فعلی و آتی بهتر است آنچه در اقتصاد روی می دهد را با تاریخ امروز که هفتاد و نه روز به پایان مانده است را بنویسید و هر سال مقایسه کنید و ببینید که چه بودیم و چه شدیم...