امروزه، بعد از مافیای گوشت و مرغ و میوه، مافیای کنکور هم برای خودش کسی شده است و از استرس و اضطراب نیروی جوان کشور، بیشترین بهره را می برد. مافیای کنکور از ضعف کتب درسی استفاده می کند و بین ده تا چهل هزار میلیارد تومان به جیب می زند. این چهل هزار میلیارد تومان که مستقیم از جیب پدر و مادر دانش آموز خارج می شود را بگذارید کنار شصت هزار میلیارد تومان که غیر مستقیم و از جیب تک تک ما از طریق بودجه کشور وارد وزارت آموزش و پرورش می شود. تقریبا نصف کسری بودجه کشور، پول و سرمایه در آموزش و پرورش ما می چرخد و بچه های ما بعدها می شوند بزرگانی که قوانین راهنمایی و رانندگی رعایت نمی کنند، روابط اجتماعی خوبی ندارند، در خانه و خانواده خود مشکل دارند و شاید هم نتوانند با آرامش و آسایش زندگی کنند. در کنار همه این ها، یادمان باشد که یک مولفه مهمی که در زندگی دانش آموزان قبلی و فعلی و بعدی کم رنگ و حتی بی اثر می شود، خلاقیت است. امروزه که جهان در حال حرکت به سمت خلق و ایجاد کسب و کارهای نوین و دیجیتال است، ما هنوز به دنبال کار دولتی و مطمئن هستیم و اگر هم شاهد موفقیت فردی باشیم، در نهایت متهمش می کنیم به رانت و وصل بودن و ...
به هر حال، هزاران میلیارد تومان پول و منابع موجود در نظام آموزشیِ ناکارآمد، مافیای قدرتمند و پشت پرده ای ساخته که هم مانع بهبود کتب و مواد درسی هستند و هم مانع حذف یا تغییر کنکور. مافیای فعلی در کنار همه اینها دست از خطا برنمی دارد و سالانه هزاران درخت را قطع میکند و صدها تن کاغذ مصرف می کند، تا به دانش آموزِ بی نوا که همه چیز را در موفیقتِ کنکور می داند، القا کند که اگر من و کتاب هایم نباشد، تو هیچ چیز نمی شوی و این احساس پوچی، هر انسانی را به قهقرا می برد و خلاقیت ها را خفه می کند...