ویرگول
ورودثبت نام
alizz9473
alizz9473
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

میان خون باید رفت


گر مرد رهی میان خون باید رفت

وز پای فتاده سرنگون باید رفت


تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

عطار



گر مرد رهی میان خون باید رفت

وز پای فتاده سرنگون باید رفت


تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت








عطارمرد ره
انسان ازآن چیزی که بسیار دوست میدارد، خود را جدا می سازد.در اوج تمنا نمیخواهد. دوست می دارد اما در عین حال میخواهد که متنفر باشد.امیدوار است،اما امیدوار است امیدوار نباشد.همواره به یاد می آورد اما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید