alizz9473
alizz9473
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

واقعا پایتخت به برادران لیلا سیلی زد؟

پایتخت هفتم هم ساخته شد و با تمام فراز و فرودهایش به ایستگاه پایانی رسید. به نظر می رسد مخاطب همچنان منتظر فصل‌های بعدی پایتخت خواهد ماند. اما سکانس پایانی قسمت نوزدهم سریال در کنار تمام سکانس‌های خنده دار و طنز آمیز این هفت فصل به سرعت دست به دست شد و نقد و نظرها بر روی آن نوشته شد.

این سکانس جایی است که بهتاش به عنوان نماینده نسل جدید (تا حدودی نسل زد) با نقی معمولی (نسل گذشته) بحث و جدل می کند و در برابر سکوت او یکه تازی می‌کند و نهایتا با سیلی و گریه های مادرش متوقف می‌شود. حالا این سکانس که اتفاقا نقطه شروع و اوج و فرود مناسبی هم دارد، تبدیل به یکی از سکانس‌هایی شده است به سرعت نظرها را به خود جلب کرد. برخی آن را اثری خوش ساخت برای تقابل منطق و احساس دانسته اند و برخی حتی این سکانس را پاسخی به سیلی لیلا بر صورت پدرش در فیلم برادران لیلا دانسته اند.

اما آیا واقعا نقی معمولی با پدر خانواده جورابلو قابل مقایسه است؟ نقی معمولی به عنوان یک مرد، همسر و پدر خانواده در تمام این فصول بر مدار رشد بوده است. نقی به خاطر ادامه تحصیل همسرش راهی تهران می شود تا مانعی بر سر تحصیل او نباشد. پس نقی فردی است که همگام با زمانه خود رشد کرده است.

نقی پدر توهمی و سالخورده خود را نگه می دارد و لحظه ای راضی به رها کردن پدرش نمی شود. حتی پدرش را به خواهر یا برادر خود نمی سپارد. پس او فهم مناسبی از خانواده دارد.

نقی برای نان حلال کارگری می کند. نقی همیشه در حال تکاپو بوده است و در این میان با مشکلات هم دست و پنجه نرم می کند. البته که نقی نمونه یک فرد کامل و قابل تقلید نیست. نمی توان گفت او هیچ عیبی ندارد.

او مثل هر کدام از ما، دارای بد خلقی هایی هم هست. انتقاد نمی پذیرد، عاشق خودنمایی و حتی بزرگ نمایی است و دوست دارد اغراق کند. حتی افراد را تخریب می کند و گاهی حسود است. او تجلیل از بهبود را بر نمی تابد و مدام در حال تخریب و طعنه زدن به ارسطو است.

از تعریف سال کبیسه بگیر تا اسقتبال خاص از میهمان تاجیکی همه وهمه عشق نقی به بزرگ نمایی و همه چیز دانی است. اما در برابر نقی، جورابلویی را می بینیم که متعصب است و تعصب او را کور کرده است. پسرسالار است و حتی به این هم اکتفا نمی کند و اصرار دارد که نام بزرگ خاندان را که شاید این روزها معنای و مفهوم مناسبی هم نداشته باشد را بر روی نوه اش بگذارد.

از اقوام خود بت می سازد و مدام در حال پرستش آن‌ها است و افتخار می کند که بر روی اعلامیه ترحیم او خواهند نوشت بزرگ خاندان. جورابلو برای این که بزرگ فامیل باشد و بر روی اعلامیه ترحیمش بزرگ خاندان نوشته شود تمام دارایی‌های خود را با دروغ از دست می دهد و نمی گذارد که فزرندانش رشد کنند.

جورابلویی که سیلی نواخته شده بر صورتش بی حرمتی به بزرگترها و شکستن قبح رابطه پدر فرزندی شناخته شد؛ می تواند نمونه ای از نسل گذشته جامعه باشد که اشتباهات بزرگی را مرتکب شده اند و آینده فرزندانشان را به خطر انداخته اند.

اگرچه حرمت سن و سال افراد باید حفظ شود، اما همان قدر که سیلی خوردن بهتاش پایتخت به عنوان نماینده نسل زد تمجید شد، شاید بتوان سیلی خوردن جورابلوی متعصب را هم پذیرفت. تعصب بی جای او آینده فرزندانش را به خطر انداخت. البته بماند که در برادران لیلا هر جزء نمادی از جامعه است که مخاطب خود آن را درک کرده است.


برادران لیلاپایتخت
انسان ازآن چیزی که بسیار دوست میدارد، خود را جدا می سازد.در اوج تمنا نمیخواهد. دوست می دارد اما در عین حال میخواهد که متنفر باشد.امیدوار است،اما امیدوار است امیدوار نباشد.همواره به یاد می آورد اما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید