عصبانی ام. در حال خفه شدنم. میخواهم در وسط میدان شهر یا روبروی ساختمانی که مسئولی پشت میزش نشسته است و پیگیر بن خواروبار و غذای روز است، فریاد بزنم. گریه کنم و التماس کنم که آقایان، تو را به خدا شما از قاجار درس بگیرید و مملکتمان را نابود نکنید.
درست است. نه جنگی شده، نه عهدنامه ای بسته شده و نه قرار است اتفاقی بیافتد. ولی ما یا بعضی از ما کارهایی کرده ایم که از صدتا گل به خودی بدتر است. می دانید، ما اسم و شعرهای مرغوبی را از کتاب های کودکانمان حذف کرده ایم. ما تصویر مقبره کوروش را (یا جایی که معروف به مقبره کوروش است) از کتاب های درسی حذف کرده ایم. می دانید یعنی چه، یعنی شاید سال ها بعد که کودکان فعلی جوانان وطن شدند، شنیدم نام سعدی یا حافظ یا شاید هم هوشنگ ابتهاج برایشان آشنا خواهد بود.
آقایان، مسئولین، قسم به مقدسات که یادتان نرود هیچ کدام از آن ها که شما به دنبال حذفشان بودید و هستید دشمن این خاک نبودند و نیستند. مدتی تمام سعی بر حذف شجریان کردید و آخر هم عزت ماند برای او. او که می توانست بیشتر برای مردمش بخواند. حالا هم بعد از اینکه به قول خودتان فردوسی پور را از مدار خارج کرده اید، افتاده اید به جان محسن تنابنده. به خدا قسم، کارهایی که شما میکنید و خوشحال میشوید که پایتخت هفت ساخته نمی شود، گریه دارد. اگر قرار است ایرانی، ایرانی بماند و ما عصبانی نباشیم که چرا ایرانی هالوین را جشن می گیرد و درخت کریسمس تزئین می کند، باید به ایرانی جشن سده و یلدا و چهارشنبه سوری و نوروز و سیزده به در را یادآوری کنیم.
من، یک نفرم و این صدای من است و تمنا می کنم از آن خردمندانی که جایی امضا یا حرفشان تاثیر دارد، کاری کنند که کودکانمان ایرانی بودن و ایرانی زیستن را فرابگیرند. تو را به خدا قسم کمی فکر کنید.
پ.ن: فعلا که قرار است مسابقه نهایی پرسپولیس در جام قهرمانان آسیا را فردوسی پور از صفحه فارسی AFC گزارش کند. امیدوارم این درس عبرتی باشد برای مدیران تا مدارشان را با مدار مردم تنظیم کنند.