علی
علی
خواندن ۸ دقیقه·۲ ماه پیش

کتاب (زندگی پزشکی من)

برای درس ادبیات مجبور شدیم که یک کتاب در حوزه پزشکی بخونیم و توی ۳ صفحه آچار در موردش بنویسیم. من هم چیزهایی که رو که نوشتم اینجا می‌نویسم شاید یک روز به درد کسی بخوره ....

معرفی نویسنده

آندره سوبیران پزشک و نویسنده معروف فرانسوی در سال ۱۹۱۰ میلادی در فرانسه به دنیا آمد. سوبیران جدا از موفقیت در دنیای پزشکی توانست آثار پرفروشی را از خود به جای بگذارد. یکی از موفق‌ترین آثار او مجموعه ادبی مردان سفید پوش بود که در سال ۱۹۵۵ الهام‌بخش فیلم مردان سفید پوش شد.

دنیای طبابت و تجربه پزشکی باعث می‌شود تا در زندگی انسان تجربه‌ها و شرایطی به وجود بیاید که اکثرا ناب و غیرتکراری هستند. به احتمال زیاد شما اگر پای صحبت هر دکتری که به اطرافش نگاه می‌کند بنشینید، مجموعه‌ای از خاطره‌ها و داستان‌های پرهیجان، آموزنده و خاص را خواهید شنید. اما کم پیش می‌آید که شرایط زندگی به پزشکی اجازه بدهد که بخواهد قلم به دست بگیرد و حتی اگر قلم هم به دست بگیرد بسیار کمتر پیش می‌آید که قلم توانا و خوانایی داشته باشد. آندره سوبیران یکی از آن معدود پزشک‌هاست.

قسمت معرفی نویسنده را با این عبارت از خود آندره سوبیران به پایان می‌برم:

“هر پزشکی در دوران طبابت خود تجربه‌های ناب و خالصی را خواهد داشت که در هیچ کتاب و منبع آموزشی پیدا نمی‌شود.”

کتاب زندگی پزشکی من

اولین ویژگی بارز این کتاب که به چشم خواننده می‌رسد ساده‌نویسی و روان‌بودن قلم نویسنده است. آندره سوبیران سرگذشت خود را بدون آن که وارد اصلاحات پیچیده و اسامی پزشکی شود می‌نویسد و در این حال گاهی وارد مسائل پیچیده پزشکی می‌شود ولی همچنان قلم وی برای خواننده خوانا و قابل فهم خواهد بود. خواننده این کتاب بعد از مطالعه حس می‌کند که دنیای ذهنیش نسبت به قبل به وضوح تغییر کرده و البته که قلم دکتر سوبیران از نظر ادبی خالی از لطف هم نیست.

این کتاب شرح و حال یک دانشجوی پزشکی در دهه ۳۰ میلادی در فرانسه است که ابتدا تجربه کارآموزی او در دوره دانشجویی شرح داده می‌شود و بعد از آن داستان‌ طبابت‌های او در یک روستای دورافتاده پیش می‌آید. او بعد از اتمام تحصیلاتش مجبور می‌شود برای کارکردن راهی این روستا شود و به جای یک پزشک سالخورده شروع به طبابت کند.

من در حین خواندن این کتاب بارها با حال و احوال نویسنده همراه شدم، همراه با او البته با تقریبا ۷۰ سال فاصله، ضربان قلبم بالا رفت، با حس خوشحالی او از نجات جان یک کودک روستایی که کزاز گرفته بود یک گرمای عجیب در سرم پیچید و با حس سرخوردگی او بعد از مردن یکی از بیمارهایش غمگین شدم.

یکی از اولین چیزهایی که در حین خواندن این کتاب برای خواننده عجیب به نظر می‌رسد تجربه این پزشک در دوران کارآموزی است. جایی که بی‌رحمانه و به تعداد زیاد جنازه‌های بدون صاحب در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد و دانشجوهای پزشکی همچون قصاب‌های بی‌رحم به جان این پیکرها می‌افتند. به خصوص آن که این تجربه‌ها برای من که یک دانشجوی پزشکی در قرن ۲۱ هستم به شدت غریب به نظر می‌رسد. این روزها در دانشگاه ما نهایتا سالی ۳ یا ۴ جسد در اختیار سالن تشریح دانشگاه قرار می‌گیرد که یک فرآیند طولانی برای جلوگیری از فساد روی آن‌ها انجام شده است. این جسدها به هیچ‌عنوان ظاهر و رنگ یک انسان معمولی را ندارند و پوستشان شبیه به یک چرم قهوه‌ای شده. از قبل توسط دانشجوهای رشته‌های دیگر اجزا و جوارحشان جدا شده و دانشجوهای پزشکی فقط بر سر پیکرها حاضر شده و از استاد مربوطه اسم قسمت‌های مختلف را یاد می‌گیرند. اما طبق نوشته‌های آندره سوبیران، تقریبا هربار که به سالن تشریح می‌رفتند یک جسد جدید در اختیار آن‌ها قرار می‌گرفته، خودشان به تنهایی از صفر تا صد، مشغول مثله کردن جسد می‌شدند و تقریبا همه چیز را روی یک جسد تازه یاد می‌گرفتند. البته که قطعا به خاطر گذشت زمانه و همه‌گیر شدن مسائل اخلاقی بساط این گونه آموزش‌ها در دنیای امروزه جمع شده ولی به نظر می‌رسد که پزشک‌هایی که در آن سیستم آموزش می‌دیدند دست پر و حاذق‌تری داشته‌اند. البته که به نظر خیلی سریع‌تر هم بی‌رحم می‌شدند.

یکی از چیزهایی که از اولین روزهای ورود به جامعه پزشکی برای من ناخوشایند به نظر می‌رسید مفهوم عادی شدن درد، رنج و مرگ انسان‌ها برای پزشک‌ها بوده است. یکی از چیزهایی که در اولین ماه‌های تجربه کارآموزی برای آندره سوبیران به شدت ملموس بوده است. او در اولین روز ورود به بیمارستان از این که استاد وی بی‌رحمانه بالای سر یک پیرزن در حال مرگ ایستاده و به دانشجوهایش آموزش می‌دهد عصبانی می‌شود و مدام در ذهن خود به او بد و بیراه می‌گوید اما پس از یک ماه وقتی دیوانه‌وار در سالن تشریح بیمارستان، اعضا و جوارح جسدهای مختلف را خارج کرده بوده وقتی یک روز در خیابان می‌بیند یک جنازه روی زمین افتاده و مردم با احترام زیادی در کنار جنازه ایستاده‌اند و عده‌ای مات و مبهوت به آن نگاه می‌کنند خنده‌اش می‌گیرد. به نظر شما عجیب نیست؟ حتی مرگ که تقریبا تنها مفهوم غیرقابل بازگشت در دنیای ماست بعد از به چشم آمدن زیاد، تکراری و حتی خنده‌دار می‌شود.

بهتر است کمی از این فضا فاصله بگیریم و از دیگر مطالب جالب کتاب که به چشم می‌آید بگویم. تجربه نویسنده از دوره دانشجویی فراتر می‌رود و در ادامه از دنیایی که در دوران طبابت دیده است می‌نویسد. از آن‌جایی که تجربیات نوشته شده توسط آندره سوبیران مربوط به اوایل قرن ۲۰ میلادی است بدیهی است که متدهایی هم که برای طبابت به کار می‌برد مربوط به همان دوره است. چیز جالبی که به چشم من آمد این بود که خیلی از این متدها همان چیزهایی هستند که این روزها از زبان جامعه طب سنتی می‌شنویم. مثلا روش فسد یا رگ‌زنی چیزی است که اگر پایتان به مراکز طب سنتی باز شده باشد حتما اسم آن را شنیده‌اید. این روزها اگر اسم آن را پیش یک پزشک به کار ببرید احتمالا چهره‌اش از این کلام مکدر خواهد شد ولی آندره سوبیران بارها در کتاب خود از زمان‌هایی که از این تکنیک برای نجات جان یک بیمار بهره برده است نوشته است. اوج آن هم مربوط به جایی می‌شود که اولین ساعاتی است که وارد روستا شده و قرار است اولین تجربه طبابت رسمی خود به صورت تنها را داشته باشد. تا قبل از آن هربار که میخواسته طبابت کند در محیط بیمارستان بوده و یک استاد و به همراه کادر پزشکی در کنار وی قرار داشتند. نویسنده به خوبی اضطراب خود را از این وضعیت به تصویر می‌کشد و بعید است که خواننده موقع خواندن این تجربه همراه با نویسنده مضطرب و هیجانی نشود.

او را به یک مجلس عروسی می‌برند جایی که یک مرد میان‌سال روی زمین افتاده و از دهانش کف خارج می‌شود. جالب است که بلافاصله از رنگ صورت و وضعیت کلی او بیماریش را تشخیص می‌دهد. او دو بار در بیمارستان در چنین وضعیتی قرار گرفته بوده و سریع تشخیص می‌دهد که مشکل بیمار احتقان ریه است. من هم‌زمان موقع خواندن این کتاب در مورد این بیماری کمی مطالعه کردم. این بیماری به علت مشکل قلبی و جمع شدن مایعات در ریه پیش می‌آید و به نحوی سریعا باید از میزان آب بدن کاسته شود. درمان مدرن این بیماری با کارهایی مثل دادن داروهای ادرارآور و یا نهایتا جمع‌آوری مایعات اضافه از طریق وارد کردن یک وسیله مناسب به اطراف ریه است اما حدس می‌زنید که دکتر آندره سوبیران در اواسط قرن بیست میلادی برای درمان این بیمار از چه روشی استفاده کرده است؟ همان طور که که کمی بالاتر گفتم او از روش فسد استفاده می‌کند. با تیغ قسمتی از رگ بالای ساعد او را می‌شکافد و برای کاهش حجم مایعات بدن وی اجازه می‌دهد حجم زیادی خون از بدن وی خارج شود. جالب است که بعد از گذر مدت نه‌چندان طولانی حال بیمار رو به بهبودی می‌رود. روشی خشن اما پاسخگو که تقریبا از دهه ۷۰ میلادی منسوخ اعلام شده است.

دیگر مطلبی که به چشم خواننده این کتاب می‌آید به خصوص اگر مشغول به تحصیل در علوم پزشکی باشد، باز بودن دست پزشک آن دوره است. به خصوص آن که بخشی از تجربه‌های این نویسنده مربوط به دوران جنگ جهانی دوم و کاهش منابع است. شرایطی که پزشک را مجبور می‌کند دست به اقدامات بی‌سابقه بزند. در بخش‌هایی از این کتاب میخوانیم که در بهبوهه جنگ دوم روزهایی می‌رسد که با بیمارانی مواجه می‌شوند که اندام‌ مختلف آن‌ها از کار افتاده و داروی مناسب با شرایط آن‌ها در دسترس نیست. او در همین حال متوجه می‌شود که در آن روزها آمار سقط جنین بالاست و هر روزه تعداد زیادی جنین از بین می‌رود. ایده او این است که تا چند ساعت پس از مرگ، برخی از ارگان‌ها به جز مغز هم‌چنان سالم هستند و قابلیت انتقال دارند. مثلا در یکی از تجربه‌ها او با بیماری مواجه می‌شود که غده فوق کلیه او از کار افتاده و هم‌زمان یک جنین ۴ ماهه هم در بیمارستان مرده است. پزشک غده‌های جنین مرده را به بدن فرد بیمار پیوند می‌زند. البته او می‌نویسد که در بین عمل‌های مختلفی که انجام داده آمار موفقیت پایین بوده اما هم‌چنان قابل توجه است که تعدادی از این پیوند‌ها بعد از گذر زمان زیادی هم‌چنان موفقیت‌آمیز بوده‌اند. در ادامه پزشک می‌نویسد که به خاطر علل مختلف مثل اخلاق و مخالفت نهادهای ناظر بر جامعه پزشکی نمی‌تواند این روش‌ را بعد از پایان جنگ جهانی به صورت گسترده به دنیا معرفی کند اما به هرحال این تجربه برای خواننده، جدید و بسیار سوال‌برانگیز است.

کل این کتاب به صورت تجربه‌نویسی نوشته شده است و آخرین خطوطش هم مربوط به تجربه عمل مغز یک خانوم است، بدون آنکه نویسنده با حرف خاص و جمله‌ای کتاب را به پایان ببرد.

خواندن این کتاب برای بنده تجربه شیرینی بود و خواندن آن را به همه حتی اگر ارتباطی با جامعه پزشکی ندارند توصیه می‌کنم.

جنگ جهانیطب سنتیتجربهآموزشی
مسیر تحصیلی من از شریف شروع شد و این روزها مسیرم به دانشکده پزشکی خورده. اینجا تجربه‌هامو می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید