علی·۱ ماه پیشپایان مقطع اول پزشکیساعت ۲۱:۱۷ دقیقه پنجشنبه شب ۲ اسفند ۱۴۰۳، اتاق دو نفره سهیل، رو به پنجره، چایی هلدار کنار دستم و امیررضا در حال ور رفتن با گوشی ...وقتی ا…
علی·۲ ماه پیشکتاب (زندگی پزشکی من)برای درس ادبیات مجبور شدیم که یک کتاب در حوزه پزشکی بخونیم و توی ۳ صفحه آچار در موردش بنویسیم. من هم چیزهایی که رو که نوشتم اینجا مینویسم…
علی·۳ ماه پیشدو و نیم سال شدتقریبا دو سال و نیم از شروع تحصیل جدید من و اولین پستی که اینجا در مورد مسیر جدید زندگیم نوشتم میگذره. دو سال و نیم درگیر دروس علومپایه و…
علی·۵ ماه پیشدر ستایش گریهگاهی به تموم آدمهایی که میتونن راحت گریه کنن حسودیم میشه. واقعا. اینایی که وقتی فشار یخرده بیشتر میشه راحت میرن یه گوشه و تو تنهاییشون خال…
علی·۵ ماه پیشپر اشتباهداستان پرپیچ و خم من در میانه ۲۵ سالگی رسیده به ترم ۵ پزشکی. از لحاظ مالی اتفاقی که در زندگی برام پیش اومد خیلی بهتر از اون چیزی بود که فکر…
علی·۷ ماه پیششازده حمامبالاخره جلد سوم شازده حمام هم تموم شد.شازده حماممحمدحسین پاپلی یزدی برای من مصداق عینی آیه "قل سیروا فیالارض" شده. آدمی که از بچگی جون در…
علی·۸ ماه پیشگشتم نبود، شما پیدا کردی؟حقیقیتش چندسالی هست که دارم تلاش میکنم یه هیئتی پیدا کنم که توش بتونم آرامش داشته باشم اما پیدا نمیکنم. اون آروم و قراری رو که دنبالشم توی…
علی·۹ ماه پیششب انتخاباتساعت ۱۰:۰۲ پنجشنبه ۱۴ تیر. شب دور دوم انتخابات ۱۴۰۳.دیشب رفته بودم راهآهن تهران تا شارژرم رو از سعید بگیرم. جامونده بود قزوین و این دو هف…
علی·۹ ماه پیشعلی و کولهاشساعت ۵:۲۴ دقیقه صبح یکشنبه ۲۰ خرداد سال ۱۴۰۳مثلا اتوبوس ساعت ۴ صبح سوار شدم که بخوابم و برسم تهران. ولی بیخوابی زده به سرم. هنوز به قم نر…
علی·۹ ماه پیشخمار خوابساعت ۱:۵۸ دقیقه بامداد جمعه ۱۸ خرداد سال ۱۴۰۳پناه میبرم به نوشتن از شر این افکار ... از هجوم این افکار بیسر و ته .... حقیقتش به روال معمول…