نظام سلطه گری اش در یک اکوسیستمی به ظاهر خود ساخته ، دایره توجهاتش را فقط به آنچه که او میخواست محدود کرده بود.
نظام اعتقادی او بر پایه قلمرو اش ، مدام به دنبال تصاحب باورهایی بود که در یک زنجیره غذایی نقش داشته اند.
یوسفعلی شبان نیکوکاریست که با ظاهری دنیوی ، آراسته گردید.
بازتاب باورها و معجزات او ، جنبه تبلیغاتی نداشت چون همه چیز در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود پس گفته های نهفته در زمینه آگاهی ، در سکوت مطلق شنیده می شد.
در صحرایی بی آب و علف ، بودند دستان مسیحی که مسیر حیات و نجات را نشان دهند .
حواریون با بی زبانی با برچسب گذاری هایی شفاف ، از او به عنوان نان حیات یاد میکنند .
او بنده ی روحش بود نه خدایش پس بخوان به نام پروردگار وجودش که آفرید .
تقدیم به پدربزرگم