سعید عجم اکرامی·۱ ماه پیشداستان پدربزرگ و قورباغه زرهی سبز!خاطرهبازی و روایت نقش تاثیرگذار یک ماشین در خانواده
محیا·۱ ماه پیشپسر سبز پدربزرگبابابزرگ ماشینش به جانش وصل بود. معتقد بود ماشین باید هر زمانی که نیاز فوری بود بیرون کشیده شود. برای خرید و مهمانیهای نسبتاً نزدیک از ماش…
بهار·۲ ماه پیشروزی در بارانلیندابه گلدون های کنار پنجره آب داد و از بیرون هوای خوب صبحگاهی رو استشمام کرد عطرغنچه های تازه روییده هوای تازه صبح رو خوش آب و رنگ کرده ب…
دفترچه یادداشت·۵ ماه پیشقاب عکس کج شدهقدم هایم را آرام جلو می برم تا آرامشش را بر هم نزنم.بوی عطرش خانه را دربر گرفته و در ژرفای وجودم نفوذ می کند.،آغوشش در رختخواب و داستان های…
الن :)·۹ ماه پیشعشقمیگفت بازیچه ی دست یار بودن عشق است ، میگفت صدای عشق کلاویه های پیانوی پدربزرگ است که سالهای سال برای عشق جاودانش اهنگ مورد علاقه اش را می…
Bahar·۲ سال پیشحیاط خانه ما آشیانی کوچک در کوچه باغ نیشابورپدران اهل دل و مرکب ادم دانند، تو چه خواهی درین سرای جز صبر و امید؟ اندر ز احوالات یک پیر جهانگرد