بسم الله الرحمن الرحیم
انتقال تجربه راهی است برای رشد جمعی ما. از نگاهی دیگر به نظر میرسد انتقال تجربه وظیفهای بر دوش اشخاص باشد تا دین خود را نسبت به جامعهای که در آن رشد یافته و فرصت آزمون و خطا داشتهاند ادا نمایند. هرچند این تجربهها کوتاه و مختصر باشد؛ مثل تجربه بنده از فعالیت رسمی در زمینه فرهنگ و مذهب.
هفت سال است (از 1393 تا به امروز) توفیق داشتم به صورت حرفهای و در قالب سازمانهای مردمنهاد مشغول فعالیت فرهنگی، علمی و مذهبی باشم. منظورم از قید «حرفهای» تمجید از کیفیت کار نیست، بلکه منظور این است که این فعالیت حرفه و پیشهام بوده و در این مسیر اشتغال داشتهام. وقتی به این صورت مشغول به کار میشوید ملزم خواهید شد که قواعد کاری را به صورت رسمی بیاموزید و به کار ببندید وگرنه زیان میکنید.
تجربه فعالیت فرهنگی داوطلبانه با فعالیت حرفهای (به این معنی) بسیار متفاوت است. با اعتماد به تجربه فعالیتهای داوطلبانهای که داشتم وارد این عرصه شدم ولی اندک زمانی نگذشت که متوجه شدم این دو گونه فعالیت تفاوتهای فراوانی دارند. همین که یک فعالیت از شکل کوتاه مدت و یا دورهای به بلندمدت تغییر میکند و نوع تعهد و پاسخگویی افراد متفاوت میشود، عرصه و مسائل کاملا جدیدی به وجود میآید.
در این یادداشت سعی کردم به صورت خلاصه 20 نکته از نکاتی که در این مسیر به تجربه آموختهام را با شما درمیان بگذارم. نکاتی را انتخاب کردم که شاید کمتر گفته شود ولی دارای اهمیت هستند. مخاطب اصلی این چند سطر کسانی هستند که میخواهند وارد این عرصه شوند؛ چرا که دوست داشتم وقتی وارد این مسیر شدم دیگران نیز تجربه خود را با من درمیان میگذاشتند.
در شرایطی که متاسفانه در جزیرههای دور از هم مشغول فعالیت هستیم، امیدوارم بزرگواران دیگری که در این عرصهها فعال هستند و تجربیات بیشتری دارند نیز نکات خود را مکتوب نموده و جهت استفاده بنده و دیگران به اشتراک بگذارند؛ إن شاء الله.
یافتههای خود را در سه بخش تقدیم میکنم:
* در این یادداشت به جای عنوان «فعالیت فرهنگی، علمی و دینی» به اختصار از عبارت «فعالیت فرهنگی» استفاده میکنم.
قبل از ورود به عرصه فعالیت حرفهای فرهنگی میبایست به تبعات و لوازم این تصمیم فکر کرد. ورود به این حرفه فارغ از بحث معنوی آن، به نظر میرسد در دو زمینه تبعات جدی خواهد داشت: معیشت و هویت.
اگر هنوز ازدواج نکردهاید با همسر آینده خود از مزایا و معایب پیشهی خود صحبت کنید و مطمئن شوید که او درست متوجه این مسئله شده و واقعا رضایت دارد. اگر هم ازدواج کردهاید و میخواهید وارد این عرصه شوید حتما به همسر خود شفاف از تغییرات احتمالی این انتخاب در زندگیتان صحبت کنید و مطمئن شوید که راضی به این تصمیم هست.
برخی گمان میکنند چون در ظاهر، انگیزهها برای ورود به عرصه فرهنگ ارزشهای والای اخلاقی و الهی است، روابط و فضا نیز به همین شکل پیراسته و متعالی است. آخر مطلب را الان عرض میکنم: اگر بیاخلاقی، رفتارهای ناشایست و ناسپاسی را نمیتوانید تحمل کنید، وارد این فضا نشوید. وقتی با دید اخلاقی و ارزشی وارد بشوید و از دیگران انتظاری داشته باشید، ممکن است بسیار آسیب ببینید. فارغ از بحث معنوی کار، باید بدانیم جامعه از ما درخواست نکرده وارد این فعالیت شویم و طلبکار نیستیم.
خیلی اوقات ممکن است تلاشهای شما دیده نشود، ارج گذاشته نشود و یا حتی به نام دیگران تمام شود و بیجا تخریب شود. اگر با خودمان روشن نباشیم که برای چه آمدهایم فشارهای عجیبی بر روان ما وارد خواهد شد. ولی اگر در ابتدا منتظر نیش و کنایه و خنجرهای از پشت باشیم (که به احتمال بسیار زیاد نصیبمان هم خواهد شد) دیگر با آرامش کارمان را پیش میبریم و در ناملایمات متلاطم نمیشویم. زهی سعادت! اگر کارها را فقط برای رضای خدا انجام بدهیم و از او انتظار پاداش داشته باشیم خیلی از این سختیها آسان میشود و به رشد و تعالی معنوی ما کمک میکند. به فرموده قرآن کریم: أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؟
قبل از ورود به این کار اصول خود را مشخص و مکتوب کنید. چهارچوبی که مبتنی بر ارزشهای اساسی شما است و قابل تغییر نیست. خوب بررسی کنید و مطمئن شوید که اصولتان درست باشد. بعد از این انتخاب، راحت از اصولتان دست نکشید. مثلا اگر احترام به انسان ها برای شما مهم است، به هر قیمتی و با هر کسی که به دیگران بیاحترامی میکند کار نکنید. سعی کنید اصولتان را خیلی مختصر و مبتنی به واقعیتی که باور دارید بنویسید تا در عمل به کار آید. هرچه کمتر بهتر.
اگر اصول و ارزشهایتان را بر اساس منطق صحیحی انتخاب کردهاید، آنها را کنار نگذارید، حتی اگر کار شما شکست بخورد. اگر این روش را انتخاب نکنید به مرور زمان کسی خواهید شد که نمیخواستید و کارهایی خواهید کرد که پشیمان میشوید. توجه داشته باشید انتخاب اشتباه اصول هم میتواند به شما آسیب بزند و دست شما را در برخی موارد ببندد.
وقتی فعالیتی که قبلا با انگیزههای درونی انجام میدادیم تبدیل به شغل ما میشود و در قبال انجام آن حقوق دریافت میکنیم، باید تلاش کنیم انگیزههای والای خود را زنده نگه داریم. ممکن است این مطلب برای برخی عجیب یا سخیف باشد و به انگیزههای درونی خود اعتماد داشته باشند ولی مرور زمان شاید کار خود را بکند و ناگهان به خود آیید و خود را نیابید!
برای حفظ انگیزه، ارتباط با انسانهای سالمی که با انگیزههای والا و خیر مشغول فعالیت هستند خیلی موثر است. به صورت کلی دیدن آدمهایی که زندگیشان را وقف امور عام المنفعه کردهاند، حال و هوای انسان را عوض میکند و تا مدتی روحیه خوبی ایجاد میکند. این کار مثل شارژ باتری باید مرتب تکرار شود. پیدا کردن «آدم» و «آدم دیدن» باید جزو برنامههای زندگی انسان باشد.
اقدام دیگری که به حفظ روحیه و ارزشها کمک میکند، انجام فعالیت داوطلبانه است. در کنار کار اصلی خود فعالیتهای داوطلبانهای را تعریف کنید. همین کورسوی کوچک گاهی مشعل انگیزههای درونی را روشن نگاه میدارد و کمک میکند تا در دام روزمرگی و مرگ انگیزهها نیافتیم.
ریاست طلبی علاوه بر اینکه از منظر دینی امر نکوهیدهای است، باعث میشود کیفیت کار شما کم شود. هدف شما هرچه باشد، اعم از اهداف دینی، ملی، بشردوستانه و ... اگر ریاست طلبی در کنار آنها قرار بگیرد موجب میشود به مرور زمان تصمیماتی بگیرید که از کیفیت و اثربخشی کار شما کم کند.
ریاست طلبی بر سلامت کاری شما و سلامت محیط پیرامون شما اثر منفی خواهد گذاشت. جنگنده باشید ولی برای اهدافی که ارزش جنگیدن دارند، نه اهداف شخصی و کوتاه.
کار کردن آداب و قوانینی دارد. برخی از این قوانین کلی است و برخی هم مربوط به بعضی فعالیتهای تخصصی است. قوانین و آدابی که برای انجام کار و تنظیم روابط حرفهای به وجود آمده، نتیجه انباشت تجربه افراد بسیار زیادی است که در جهت بهتر انجام شدن امور تلاش کردهاند. باید آنها را آموخت و به کار بست.
بعضی ممکن است فکر کنند اینها تشریفات است و مهم نیست ولی تفاوت یک شخص حرفهای و یک کار عالی با دیگران در رعایت این نکات است. اگر به فکر تاثیر بیشتر و خدمت بهتر هم هستید باید این قوانین را یاد بگیرد. برخی از این قوانین علاوه بر کمک به بالابردن کیفیت کار، ریشه در مبانی اخلاقی نیز دارند.
برای مثال به چند نمونه از سادهترین قوانین حرفهای اشاره میکنم:
در فضای تجاری خیلی بیشتر از فضای فرهنگی کار حرفهای انجام شده است. بیشتر دانش مدیریت نیز در آن فضا شکل گرفته و انباشت تجربه خوبی به وجود آمده است. بسیاری از مسائلی که در فعالیت های فرهنگی مطرح است مشابه آن در فضای تجاری رخ داده و بر روی راهحلهای آن کار شده است. فعالان اقتصادی موفق و دانش مدیریت آموختنیهای بسیاری برای فعالان فرهنگی دارند. فقط باید از نگاه خودمان به دانش آنها نگاه کنیم و در فضای فرهنگ، آن راهکارها را بومیسازی کنیم. مشورت با مدیران تجاری میتواند افقهای جدید و روشهای کارآمدی را پیش روی فعالان فرهنگی قرار دهد.
در عالم مدیریت و دانشهای مربوطه در زبان فارسی شاید مطالب زرد و بیاساس بیش از مطالب اصولی و صحیح به چشم بخورد. به همین نسبت کارشناسان کاذب فراوان هستند. تا وقتی مسئله و روشی برای شما روشن نشده و خودتان یقین پیدا نکردهاید که برای کار شما مفید است به آن عمل نکنید. تشخیص مشورت درست از نادرست با شما است و باید مسئولیت آن را بپذیرید.
برای سپردن کار به اشخاص و یا گرفتن مشورت، با افرادی مواجه خواهید شد که ابراز توانمندی میکنند و یا تحلیلهای دقیق و شگرفی در ارتباط با مسائل حرفهای و مدیریتی ارائه میکنند. برای ارزیابی این افراد و آرای آنها بپرسید تا به حال چه کار کردهاند؟ در وزندهی به افراد و اقوال بیشتر به کارنامه عملی توجه کنید نه صرف تحصیلات، شهرت و اعجابآوری تحلیلها. تجربه را خیلی جدی بگیرید.
اقدامی که مطمئن شدید درست است را حتما انجام بدهید و بهخاطر حرف دیگران سست نشوید. یادتان باشد اگر شکست بخورد آنها میگویند: ما گفته بودیم که فلان! و یا اینکه در قامت تحلیلگر حرفهای میگویند: اگر آن کار را نمیکرد شکست نمیخورد. اگر بهخاطر همان اقدام موفق شوید به عکس تحلیل میکنند که: بله، فلان مسئله عامل موفقیت بود و ما نیز چنین فکر میکنیم. موفقیت خود را در گرو حرف آنها نگذارید. خلاصه اینکه از بیرون گود فریاد میزنند: لنگش کن! اگر حریف را خاک کنید میگویند: ما گفتیم، اگر شکست بخورید میگویند: خوب اجرا نکرد! آنها فقط شریک یک طرفه موفقیتها هستند، کار خودتان را بکنید.
یکی از عوامل پیشبرد فعالیت فرهنگی تامین منابع مالی است. البته برخی نهادها هستند که صرفا داوطلبانه تعریف شدهاند و برخی هم مبتنی بر فروش محصول و خدمات تامین میشوند؛ آنها خارج از بحث ما هستند. برای تامین منابع مالی باید بسیار تلاش کرد و این مسئله را جدی گرفت.
یکی از شایعترین آسیبهای فعالیتهای فرهنگی عدم تامین منابع است. باید برای آن برنامه مشخص داشت و حفظ رضایت بانی را در دستورکار قرار داد. باید حواسمان باشد ما به بانی خود، رضایت، هویت و در برخی موارد آخرت میفروشیم. در این فروش باید هم کالای خوبی بفروشیم و هم خوب بفروشیم.
البته این سکه روی دیگری هم دارد. نباید ارزشها، اهداف و عزت خود را در این مسیر بفروشیم. در دین ما احترام به ثروتمند به خاطر ثروتاش نکوهش شده است. اگر احترام میگذاریم بهخاطر جنبه خیّری او است. شما به عنوان یک فعال فرهنگی عمر و مهارت خود را در این مسیر گذاشتید و از دست یافتن به منافع مادی فراوان چشم پوشی کردید، او هم از برخی منافع مادی چشم پوشی کرده و مال خود را در این راه صرف میکند. هیچ کدام منتی بر دیگری ندارید.
برای حفظ رضایت بانی باید برنامهریزی و تلاش نمود. این مسئله خود به خود حاصل نمیشود. اگر در ابتدا انتظارات بانی درست تنظیم نشود و در مسیر صحیحی قرار نگیرد یا موجب نارضایتی او میشود و یا منجر به دخالت بیجا در فعالیت شما میگردد.
سعی کنید به گونهای رفتار کنید که پیشبینی پذیر باشید. یعنی طرف مقابل شما بداند اگر کاری را به شما بسپارد به چه کیفیت و در چه زمانی انجام میشود؟ چگونه متعهد خواهید بود؟ اگر در کار با مشکلی مواجه شوید چگونه آن را حل میکنید؟ اختلافات را چگونه برطرف میکنید؟ و ....
وقتی مبتنی بر یک اصول و کیفیت مشخصی کار را انجام دهید، آن وقت برای طرفهای کاری پیشبینی پذیر خواهید بود. این مسئله برای همکاری بسیار مهم است. شما وقتی محصولی را در بلندمدت از یک شرکت خاص میخرید، یعنی کیفیت آن محصول برای شما قابل پیشبینی است وگرنه اگر هردفعه با یک کیفیت، محصول را ارائه کند، شما به سراغ شرکت دیگری خواهید رفت.
مسئولیتپذیری در بیان ساده یعنی نسبت به تعهدات و تصمیمات خود و نتایج آن وفادار باشید. اگر کاری را قبول کردید باید به درستی انجام دهید و اگر اشتباه یا مشکلی پیش آمد تبعات و خسارات آن را بپذیرید. متاسفانه بیتوجهی به این مهم بسیار آسیبزا است.
در سازمان نباید هیچ اتفاق ناگواری بر روی زمین و بیصاحب بماند. شخص مسئول باید آن مسئله را بر عهده بگیرد. اگر جلسهای بهخاطر شما با تاخیر برگزار میشود باید عذرخواهی کنید. اگر در کار جمعی بخش مربوط به شما درست انجام نشده، این مسئله را اعلام کنید. اگر شخصی را معرفی و تایید کردید و آن شخص برخلاف گفته شما بد عمل کرد، برای جبران خسارات وارد شده اقدام کنید و ...
معمولا موفقیتها سریع صاحب پیدا میکنند ولی سازمانی موفق است که شکستها و اشتباهات سریع صاحب پیدا کنند!
اگر در کاری موفق شدید، سهم همه کسانی که در این کار شراکت داشتند را بدهید. گاهی این مسئله با نام بردن از آن اشخاص و اعلام نحوه مشارکتشان در کار محقق میشود، گاهی با تشکر از آنها و گاهی ... . حتی اگر مشارکت کوچکی داشتند ایشان را فراموش نکنید.
برای داشتن سازمانی موفق و زندگی حرفهای دلچسب، فقط با آدمهای سالم کار کنید. منظورم از سلامت، سلامت اخلاقی و روانی است. آدمهایی که از موفقیت دیگران خوشحال میشوند و اگر کاری از دستشان بر بیاید با خرسندی برای موفقیت دیگران انجام میدهند، نه کسانی که حسود هستند. آنهایی که طمع در جایگاه دیگران ندارند و افراد را بخاطر شایستگیهایی که دارند میستایند.
آنهایی که به حریم شخصی دیگران احترام میگذارند، لبخند میزنند، غیبت نمیکنند، مهربان، بانشاط و آرام هستند، بیجا قضاوت نمیکنند. کسانی که در کنارشان احساس امنیت و رضایت میکنید. آنهایی که محترم هستند و محترمانه رفتار میکنند. به اندازه شوخی میکنند و دیگران را مسخره نمیکنند. امانتدار و قابل اتکا هستند.
تشکیل چنین سازمانی خیلی زحمت دارد ولی ارزشش را دارد. اولین گام این مهم، آن است که خودمان انسان سالمی باشیم.
از نظر حرفهای بهتر است درباره دیگران درست سخن بگوییم. این مسئله فارغ از دستورات اخلاقی، در پیشبرد کار بسیار مهم است. وقتی راجع به اشخاص حرف میزنید بنایتان را بر این بگذارید که سخنان شما ضبط میشود و بعدا برای آن شخص پخش خواهد شد. در این صورت جلوی بسیاری از مشکلات و اضطرابهای آتی را گرفتهاید.
فرض کنید شما با کسی اختلاف دارید و در حق شما ظلم کرده است. اگر در غیاب او مجبور شوید راجع به ظلمی که به شما شده و یا آن شخص سخن بگویید، کسانی که شنونده سخن شما هستند در خاطر خواهند داشت که اگر فردا روزی با شما به مشکل بخورند مشمول انصاف، ادب و عیبپوشی شما خواهند شد؛ آن وقت در کنار شما آرامش خواهند داشت. برای داشتن سازمانی سالم نیاز است که درباره دیگران سالم سخن بگوییم؛ بدون کینه و بدون حس انتقام.
به آدمهایی برخواهید خورد که کارنامهی درخشانی دارند و یا مدارج بالای علمی را طی نموده و صاحب عنوان هستند. در عین احترام به تلاشها و دستاوردهایشان، هر که هستند برای خودشان هستند! اصلا مرعوب و مجذوب نشوید. همه این افراد اشتباهاتی داشته و دارند. فقط بر اساس فهم خود عمل کنید و اگر توصیهای کردند که با منطق شما جور درنمیآمد، پرسش کنید تا بفهمید. اگر نفهمیدید عمل نکنید. شاید نسخهای که میپیچند برای کار شما مناسب نباشد و به درد دیگری بخورد. همهی این بزرگواران هم اشتباه میکنند. شاید این پیشنهادی که الان به شما میدهند یکی از همان اشتباهات باشد!
لازمهی کار حرفهای رقابت است. وقتی منابع کمتر از نیازها است، طبیعتا رقابت شکل خواهد گرفت؛ هم بین افراد و هم بین سازمانها. پیشنهاد دشوار من این است که در عین تلاش برای موفقیت شخصی و سازمانی نسبت به بقیه، نگاهی پدرانه داشته باشیم. کار سختی است ولی ارزشمند است.
در نظر داشته باشیم همه ما فعلان فرهنگی در راستای اهدافی متعالی و در یک جبهه مشغول خدمت هستیم. برای موفقیت همه دعا کنیم. اگر میتوانیم کمک کنیم دیگران نیز موفق شوند، پیش بروند و از درخشیدن آنها خوشحال شویم. روزی و موفقیت دست خدا است، ارزش ندارد دل به تیرگی بسپاریم و رقابت را جانشین رفاقت کنیم.
انسانها محترم هستند و ما نسبت به کسانی که با ما همکاری و یا به ما کمک کردهاند مسئول هستیم. در فضای فرهنگی فارغ از احترام به همکاران و حامیان، نحوه مواجهه با داوطلبان بسیار مهم است. سوءاستفاده کردن از اشخاص و بیگاری کشیدن از کسانی که خالصانه و داوطلبانه مشغول فعالیت هستند کار صحیحی نیست. شخص داوطلب بسیار ارجمند است و نباید به چشم یک خدمت رایگان به آن نگاه کنیم. جنس فعالیت داوطلبانه از جنس مهر و فداکاری مادران و پدران است.
از دیگر فعالان فرهنگی قدردانی کنیم. خدماتی که آنها ارائه میکنند برای جامعه است و ما به عنوان بخشی از جامعه میبایست نسبت به آنها قدردان باشیم. اینکه خود ما فعال فرهنگی هستیم چیزی از مسئولیت ما در قبال دیگر فعالان کم نمیکند.
مولا علی (علیه السلام) میفرمایند: «با مردم آنگونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند». قدردانی از فعالان فرهنگی علاوه بر اینکه مسئولیت اجتماعی همه ما است، کمک میکند در رویکردمان نسبت به دیگر فعالان نگاه همدلانهای پیدا کنیم.
در مجموع اگر بخواهم سه نکته را به عنوان مهترین مسائل در انجام درست و بهینه کارهای فرهنگی انتخاب کنم، به این سه عنوان اشاره خواهم کرد:
اینها برخی از نکاتی بودند که طی این چند سال در مواجهه با اشخاص و چالشها تجربه کرده و آموختهام. ممکن است افرادی در فضاهای دیگری نکات متمایزی را شایسته به اشتراکگذاری بیابند. این مطالب را صرفا به عنوان تجربه یک نفر ببینید و به آن فکر کنید، نه بیشتر.
در پایان امیدوارم شما نیز دست به قلم برده و تجربیات خود را بنگارید. منتظر مطالعه نظرات و یاددشاتهای شما بزرگواران هستم.
از همه دوستان، همکاران و بزرگترهایی که فرصت تجربه و آموختن را در اختیار بنده گذاشتنند ممنون و سپاسگزارم.
موفق و سربلند باشید.
امیرمهدی مناقبی - شهریور 1400