همه ما شنیدیم که بحث مدیریت زمان خیلی مهمه، خوب شکی در این موضوع نیست !
پادکستی که امروز از هلیتاک داشتم گوش میدادم درباره بحث مدیریت زمان بود و همین تقریباً 30 دقیقه اول قسمت اولش رو که گوش دادم دو تا موضوع کلیدی نظرم رو جلب کرد.
اول.در نظر گرفتن زمان به عنوان یک شخصیت قابل احترام
دوم.بحث تولید زمان
شخصی که به عنوان میهمان برنامه یعنی همون ایمان ابریشمچی بود، با عنوان حرفهای Time Coach معرفی شد که تا حالا نشنیده بودم و جذابتر از اون نکاتی بود که در راستای مفهوم دستیابی به تولید زمان بهش توی صحبتهاش بهشون اشاره کرد.
سه تا مرحله رو گفت برای اینکه با هر کاری از نظر زمانبندی برخورد کنیم ؟ که من این نمودار رو براش توی ذهنم ترسیم کردم و براتون اینجا آوردم.
فرایند تولید زمان و برخورد با کارها(قیف تمرکز)
بعد از اون مجدد به سایر کارهایی که کمی اندازه و سختی بزرگتری دارند بایستی این نگاه را داشته باشیم که آن ها را به بخشهای کوچکتر بشکنیم و برای هر کدام از آن بخشها این فرایند را پیادهسازی کنیم مجدد بر روی آنها. مثلا یک پروژه پایان نامه رو در نظر بگیرید که نمیشود کل آن را برونسپار کرد، اما شاید بخشهایی مثل استخراج دادهها قابلیت خودکار شدن و همچنین ترجمه یک بخش از اطلاعات بصورت برون سپار قابل انجام باشد، که بدین ترتیب مجدداً فرایند تولید زمان کارآمد خواهد بود. در این روش پروژههایی که در نگاه اول خیلی بزرگ و سخت به نظر میان، با تقسیم شدن به اجزاء و مراحل کوچکتر، بیشتر قابل انجام خواهند شد و یه جورایی اون غول بزرگی که ازشون ساختیم رو شکت میدیم و تبدیل به یه سری غولچه میکنیم به تعبیر خودم که از میان برداشتن این غولچهها اونقدرها هم که فکرش رو میکنید دشوار نخواهد بود. کافی است همه چیزا را خوب و با جزئیات در ذهن خود ترسیم کنیم که الان با چه مشکل جدی روبرو هستیم تا با این نوع تقسیمبندی بتوانیم مسئله را حل و نتیجه رضایتبخشی را کسب کنیم.
و یادمان باشد که همیشه رنجهای ما همیشه در ذهنمان بیشتر و جدی تر از آن چیزی است که در واقعیت اتفاق میافتد.
و در این جا در واقع ما با یک پدیده به نام قیف تمرکز روبرو هستیم که کلیه کارها را از نظر مدیریت زمان، غربال میکنیم.
تکنیک بعدی و توصیف دیگری که امروز باهاش آشنا شدم، بحث مفهوم خیابان ذهن بود، فرض کنید که ذهن یک خیابان است و تفکرات و کارهای ما به عنوان ماشینهایی هستند که در آن یا در حال حرکت هستند و یا در گوشهای پارک شدهاند. حالا ما باید سعی کنیم در این خیابان یک طرفه همواره در لحظه فقط یک یا حداقل تعداد ماشینها در حال حرکت باشد تا بشود با سرعت بیشتر و با امنیت بیشتری رانندگی کرد و با هیچگونه ترافیک سبک یا سنگین روبرو نشویم و سعی کنیم اجازه ندهیم همه ماشینهایی که بایستی پارک باشند، همزمان با همدیگر شروع به حرکت نکنند، و این موضوع مانند همان تفکرات ما هستند.
یه جورایی بحث تمرکز و از این شاخه به آن شاخه نپریدن هم اینجا به ذهنم میاد که میشه از این حرف برداشت بشه، ولی شاید مهمترین برداشت بحث تمرکز و شلوغ نکردن ذهن برای جلوگیری از هر گونه آشفتگی و سردرگمی هست.
در این زمینه به نظر اول بایستی در خودمان فرهنگها و عادتهای سالم ایجاد کنیم و در کنار آن قطعاً ابزارهایی از جنس فناوری ماننند اپلیکشینها یا ساعتهای هوشمند میتوانند برای ما راهگشا باشند.
یکی از کتابهایی هم که در ابتدای سال جاری مطالعه آن را موفق شدم به اتمام برسانم کتاب اصلیگرایی بود که فوقالعاده بود به نظرم و خواندن آن رو به هر کارآفرین، هر فردی که میخواهد در زندگی و کسب و کارش به تولید زمان بپردازه واقعاً توصیه میکنم و من به عنوان یکی از روشهای تولید زمان میتوانم از آن یاد کنم. روشی کاملاً کاربردی و مفید که اگه تمایل داشتین خلاصه این کتاب رو میتونید توی لینک زیر مطالعه کنید.
نکتهای که در این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفته است، این است که شما بایستی برنامه خود را از کارهایی که واقعاً به شما تعلق ندارند، یا فایدهای برای شما ندارند و یا توسط دیگران برای شما قابل انجام هستند، خلوت کنید! به نوعی میشه گفت یک نوع نپذیرفتن کارهایی که واقعاً کارهای شما نیستند و در صورت قبول و جمع شدن در کنار هم تبدیل به لیست بلند بالایی می شود که ثانیهای را برای شما باقی نخواهد گذاشت و در کنار آن هیچ دستاورد معنوی و یا مادی هم برای شما نخواهد داشت.
خلاصه کتاب اصل گرایی
دیروز و امروز فرصت کردم بقیه قسمت اول و همچنین قسمت دوم این پادکست رو گوش بدم که واقعاً جذابیتها و تکنیکهای قشنگی رو یاد گرفتم که جان کلام را برایتان میآورم.
زندگی مانند غواصی کردن با کپسول اکسیژنی است که هیچ درجهای ندارد !
این جمله خیلی راحت به ما میگه که توی سفر زندگی ما نمیدانیم تا چه زمانی زنده هستیم، چون نمیدانیم در هر لحظه در کجای این مسیر قرار داریم و تا کجا میتوانیم ادامه بدهیم، بنابراین بایستی بیاموزیم تا جایی که میتوانیم از زندگی لذت ببریم.
نکاتی که هلی به مخاطبش پیشنهاد کرد اینا بودن:
یک:زمانهای مرده
دو:هدر دهندههای وقت
سه:کارهایی که بیشترین زمان را به خود اختصاص میدهند (کارهای مهم یا غیرمهم)
چهار:شناسایی الگوهای زمانی ما
در آخر چند تا موضوع با اهمیت که میتونه ما رو توی مدیریت ذهن و زمانمان موفق کنه و همیشه بایستی مورد توجه قرار بگیره اینا هستند و واقعاً بایستی رو آنها سرمایهگذاری کرد.
امیدوارم این مطالب به درد شما بخوره، من که واقعاً دوست دارم با ترکیب بقیه چیزها ازش استفاده کنم.
من که سعی میکنم از این موارد استفاده کنم و نتیجهاش رو باهاتون به اشتراک بگذارم.