ویرگول
ورودثبت نام
Amin Joodi
Amin Joodi
Amin Joodi
Amin Joodi
خواندن ۵ دقیقه·۸ ماه پیش

معمای بزرگ قرن: آیا جهان پوچ است یا معنادار؟

کافیست یک کتاب بخوانی، نویسنده مارا به جهانی می‌برد دوگانه! انگار چیزی بیرون این نیست، یا آن را پوچ می‌یابد یا معنادار. اما چه کنیم در آخر؟ ما که در آخر نوابغ و ستاره های فروزانی همچون نیچه نیستیم که بنشینیم و سال ها فکر کنیم و در آخر بگوییم بله زندگی هیچ معنی و ارزش خاصی ندارد یا شخصیت های بزرگ مذهبی نیستیم که به عمق آنچنانی معنا پی ببریم. پس ما می‌مانیم و دو گانگی


1.ای هیچ بر هیچ مپیچ!

گاهی سختی بر ما پدید می‌آید. چنان که پتک سنگین رستم بر تورانیان فرود می‌آید! رنجی بزرگ، انگار وجود مارا از ته دل بیرون می‌کشند در این گونه مواقع است که بیشتر بر ما معنی می‌دهد که دنیا پوچ است برادر رهایش کن! اما در اوج هر غمی کمی زندگی کارت خود را رو می‌کند و می‌گوید ؛ من را هم ببین برادر.

جالب است که در زندگی معمولا این کارت به دنیا آمدن فرزند در اطرافیان و یا پیداکردن نیمه گمشده و عاشق شدن و یا یک اتفاق خوب غیر منتظره‌ است اما گاهی هم دم زندگی گرم که علاوه بر شمشیر سامورایی که بر بدن فرو می‌کند خنجر کاوازاکی اصل زنجان هم می‌زند که مبادا درد کم باشد! بگذریم بلخره تا اینجا نتیجتا در دوره های سختی هیچ گرایی رخ می‌نماید.
ولی آن سو هم دارد. هیچ گرایی را پی بگیریم می‌رسیم معمولا به ثروتمندان متمول ( کلاس بزاریم یکم) و اکثرا فرزندان رشد کرده در بال سیمرغ. وقتی سوال هم داشته باشی معمولا سوال هیچ گرایان متمول این است که اگر دنیا معنی دارد چیست؟ بگو برایم. (چشم همین الان صبر کن!..)
2. آن روی سکه: دنیای معنادار

دنیای معنادار گره خورده با هدف یا همان (purpose) انگلیسی. اکثرا هم خدا باوری در تارو پود این مکتب پیچیده. ولی کمی تفاوت میان معناگرایی و خداگرایی هست که جالب است ( که خود خوانید) و اکثرا به هنگام فرود آمدن مصائب روزگار کمی قبل تر از فرود( فکر کنید در حال شاخ به شاخ شدن با دیوار هستید) بقیه را نمی‌دانم ولی مطمعنم حتی نیچه هم دست به دامان مقدسات (شاید حضرت ابوالفضل اگر می‌شناخت) می‌شود! ( قلب دوستداران نیچه نشکند)
ولی بعدا احتمالا دوباره وارد نهیلیسم گردد و چرختا بیرون آید و شاید هم نیا‌ید.( دیگر جدی شویم)

در آخر چیست؟

من یک نیم وجب مهندس ام. خروجی کار ها را می‌بینم و فردی هستم تجربه‌گرا.( دستم را با دمای 600 درجه سوزاندم تا ببینم سوزشش با حالت درجه عادی چه فرقی دارد)
من تابحال آن چه دیدم دنیارا بی‌نظم منظم دیدم! فرآیند هایی ناشناس که ورودی می‌گیرد و خروجی می‌دهد. مثال می‌زنم. خودکاری از دوستی میگیری و رفاقتی بزرگ شکل می‌گیرد. تلاش میکنی پول به دست می‌آوری. بی احتیاطی می‌کنی و در رودخانه غرق می‌شوی و ...

سالها من با عقیده خداباوری مشکل داشتم. مخصوصا دوره 14 تا 19. اگر راست می‌گویی برایم اثبات کن که هستی. چشمانم را خوب کن. فقرا را پول بخش چرا فلانی بچه‌اش قبل به دنیا آمدن فوت شد و مادرش تا لحظه آخر عمرش گریه کرد و...

اما حالا 5 سال بعد از آن کمی به وجود نظمی فراتر از هیچ و بی ارزشی مطلق قائل شده ام.به نظرم دنیا در نظم خاصی و معنای خاصی می‌چرخد. عقایدم نه در قالب مذهب می‌گنجد نه در -ایسم- دیگری. ولی هر چه که هست تاثیری از فرهنگ نیز بر عقیده هایم گذاشته شده است. فرهنگ ایرانی چه قدیم و چه جدیدش همواره یگانه پرست بوده (گاها آتش پرست و گاها خورشید پرست و بعد ها اهورامزدا و سپس الله) پس عادی‌است که در بطن وجود که در این فرهنگ تکان می‌خورد و علاقه به چیزی ماورای حالت عادی پیدا کند و مغزم راحت تر شود و با تجربیاتم در یک سو هماهنگ آید.

ولی من باب مهندسی! هم نگاه کنیم، درست است که حالا مذهبیون افراطی هر قوم و ملیتی ( همانند قرون وسطا) ملت را به زیر ستم کشیده‌اند و جنگ های فراوان راه افتاد و آدم های زیادی کشته‌شده اند اما آن طرف هم هست. دوستان نهیلیسیم کار به قول خودشان جوری جنگ جهانی به رخ جهان کشیدند که هیچ مذهبی و خداباوری در خواب ندید. گویا شاخه سوم که نهیلیسم مذهبی باشد را هم باید اینجا اضافه کنیم که افرادی با اسم مذهب ولی درونیات نهیلیسم و پوچ‌گرایی برده‌داری و نژاد پرستی را به راه انداختند که تا همین اواخر برپا بود.

پس نه نهیلیسم کاران تا اینجای تاریخ مبرا بودند نه مذهبی‌کاران (چرا دست‌آورد ها رو در نظر نگیریم؟ چون نابودی و جنگ خودش دست آورد آخرین پیشرفت هاست!)
پس چه کنیم. نه می‌شود اسپایدرمنی بین دو عقیده جهید نه می‌شود با یکی تا آخر سر کرد. اینجاست که علت نوشتن این نیمچه مقاله ( اگر ارزش نامیدن مقاله داشته باشد حالا) رو می‌شود.
تجربه من حرف می‌زند دیگر:

مهم نیست کسی مذهبی کار است یا نهیلیسم کار یا حتی خودمان نهیلیسم باز باشیم یا مذهبی باز. تا وقتی به حقوق های هم تجاوز نکردیم. چه کاری است به عقاید هم نفوذ کنیم اصلا گیریم کسی فضولی کرد بله فهمید من نهیلیسمی ام بعدش؟ آیا من از فرد مذهبی بدتر خواهم بود؟ کدام یک برای جامعه مان فرهنگمان و بشریت مفید‌تر خواهیم بود؟ کداممان آزاد تر خواهیم بود؟ ( مشخص است که تنها چیزی که مخالفت محض دارم عقاید کمونیستی است؟ عه چه قدر اتفاقی!)

آدم های خوبی دیدم که با شمشیر مذهب بر حق شمشیر کشیدند و افرادی جهنم صفت که با هیچ‌گرایی شان آتش جهنم بر بی پناهان.
آدم هایی دیدم خاموش مذهبی و دست پنهانی بزرگ در خیر و افرادی معتاد ولی دل های بزرگ و چشم صاف و بخشنده.

پس نه چهره، نه دین، نه مذهب و نه فرهنگ مشخص کننده نیست. ولی چیزی هست که مشخص کننده‌است عمل است. نمیدانم دلیل عمل خوب وجدان خوب است، به قولی پول حلال است، ذات درست است چیست ولی هر چه هست در قالب کلمه نمی‌گنجد. انگار دنیای درون و بیرون متفاوت است که سبب می‌شود عمل انجام شده در خدمت خلق گردد نه در خدمت ضرر.

پس آدم بودن و تجاوز نکردن به حقوق هم در اجتماع کافیست و عالی( ولی باید دقت کرد به اسم حقوق به حقمان تجاوز نکنند!)

و در سطح شخصی : اولا که من شخصی نیستم که از من حرف شنید. هر چه هست حاصل تجربه‌است و شادی و غم. پس برادر و خواهران گرامی (البته بیشتر برادران به این موضوع علاقمندند) برای ساختن عقاید و پی بردن به آن چه برای ما مناسب است باید تجربه ها کرد. سردرگمی ها کشید و شاید در آخر به چیزی توانستیم برسیم....
ادیت اول: 28 فروردین 1404

زندگیفلسفهتجربهخداجنگ جهانی
۵
۰
Amin Joodi
Amin Joodi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید