سایه های ما همیشه همراه ما هستند و هرکجا که میرویم ما را دنبال میکنند. گاهی سایهها از ما کوتاهتر و گاهی هم بلندتر هستند. گاهی سایهها زودتر از ما حرکت میکنند و قبل از اینکه خود جسم ما به جایی برسید، سایه ماست که به آنجا رسیده است. گاهی سایه خیلی تیره و گاهی هم روشنتر میشود.
سایه برای اینکه دیده شود به منبع نوری احتیاج دارد. گویی حیات سایه به منبع نوری وابسته است. حال اگر بخواهیم سایه خود را محو کنیم و از دیده دیگران بدزدیم چه باید بکنیم؟ شاید تنها راه این است که منبعهای نوری بسیاری در اطراف خود قرار دهیم تا از هر جهت نور بتابند و مانع تشکیل سایه در یک نقطه بشوند. اما آیا شدنی است؟
بالاخره یک نقطه از دیده ما پنهان میماند و سایه تشکیل میشود و یا منبع نوری کم نور میشود و سپس خاموش و بالاخره سایهای شکل میگیرد. سایههای مختلفی که از ما تشکیل میشوند نشاندهنده رفتارها، افکار و کردههای ما در گذر زمان هستند که در موقعیتهای مختلف نمایان میشوند. سایههایی که شاید امروز همه آنها را نتوان دید اما در موقعیت مختص به خود تشکیل میشوند. چه بخواهیم چه نخواهیم این سایهها همیشه با ما و برای ما هستند چرا که خود ما هستند. نسخهای از گذشته ما هستند و واقعی هستند. حال برای آنکه بخواهیم آنها را پنهان کنیم نیاز به تلاش مضاعف داریم. تلاشی که منجر به دروغهای پی در پی میشود. تلاشی که بخش بزرگی از قدرت و توان ذهنی ما را به خود اختصاص میدهد. تلاش برای مخفی کردن اولین سایه ما را به سمت مخفی کردن دیگر سایهها هم هدایت میکند. همچون خورشید که پشت ابر نمیماند، سایههای قایم شده ما نیز همیشه پنهان نمیمانند.
سایه های ما حقیقتهای وجودی و کرداری ما هستند که اگر بخواهیم برای همیشه آنها را پنهان کنیم بالاخره در لحظهای یا جایی دستمان رو میشود. باید آنها را بپذیریم و به جای آنکه بخواهیم پنهانشان کنیم، در گذشته خود داشته باشیمشان و درصورت نیاز صادقانه درباره آنها صحبت کنیم.