امین افضل پور
امین افضل پور
خواندن ۷ دقیقه·۶ ماه پیش

مقایسه تطبیقی طراشعر با توشیح

«توشیح» در لغت به معنی حمایل به گردن بستن و یا آراستن است و در اصطلاح ادبی منظور از توشیح آن است که در اوّل یا در وسط، ابیات حرف یا کلماتی بیاورند که چون آن‌ها را با یکدیگر جمع کنند نام یا لقب کسی بیرون بیاید(دین‌محمدی کرفسی، 1396، همایی، 1394).

در زیر دو نمونه توشیح یکی از «رشیدالدین وطواط» و دومی از «رامی» را انتخاب می‌کنم که قابل مقایسه با دو نمونه شعر مدرنیته تصویری «طراشعر» است:

شعر اول: معشوق دلم به تیر اندوه بخسب / حیران شدم و کَسم نمی‌گیرد دست/ مسکین تن من ز بار محنت شد پست / دست غم دوست پشت من خرد شکست (رشیدالدین وطواط ، 1362)

شعر دوم: آتش که همچنان/ پایین می‌آمد و / پ/ا/ی/ی/ن‌تر ... روشن رامی (رامی، 1378)

طراشعر اول: ماه را به/ حمد دادند/ میم مد شد/ در حرف محمّد (علیرضا نصیری خانقاه)










طراشعر دوم: بال‌هایش را/ خریدند/ شر شد/ شهر (امین افضل‌پور)








در هر دو شعر فرمالیستی است و مفهوم «فرم» در نظر آنان، ارتباطی است که هر عنصر با عناصر دیگر پیدا می‌کنند تا به‌دنبال آن ساختاری منسجم و یکپارچه به‌وجود آید؛ این تلقّی از شکل و فرم را به‌عنوان غایت نهایی برای شعر و الگویی برای تحلیل‌های ادبی نمی‌پذیرد(جونقانی، 1395).

در هر دو شعر نوعی هنجارگریزی نوشتاری از طریق تجزیه واژه‌ در هر یک به چشم می‌خورد؛ در مورد شعر اول که توشیح است از طریق تفنن شعری که با ساختار واژه «محمّد» صورت گرفته است ابتدا این واژه به حروف سازنده‌اش تجزیه شده آن‌گاه هر یک از حروف در آغاز مصراع‌های این دو بیت توزیع گردیده است (دین‌محمدی، کرفسی، 1396). و در شعر دوم که کانکریت است، هم کلمه‌ی «پایین» تجزیه شده است، این عدول از قواعد زبانی یکی از ویژگی‌های مشترک هر دو شعر مذکور است که در اصطلاح ادبی به‌عنوان‌هایی چون برجسته‌سازی‌های زبانی ، فرا هنجارهای نوشتاری یا به‌عنوان قاعده‌افزایی‌هایی از آن یاد شده است (دین‌محمدی کرفسی، 1396) که البته از دیدگاه «یاکوبسن» قاعده‌ فرآیند قاعده‌افزایی چیزی نیست جز توازن در وسیع‌ترین مفهوم خود و این توازن از طریق تکرار کلامی حاصل می‌آید (مدرسی، 1388.) در هر دو شعر بالا، شاعر کوشیده تا با استفاده از آشنایی‌زدایی نوشتاری، اندیشه‌ها یا احساسات درونی خود را به شکلی متفاوت دیگرگونه بیان کند چرا که هیئت غیرمتعارف ظاهری در هر دو واژه مذکور مخاطب شعر را برای استنباط مفهوم آن به تأمل وا دارد (دین‌محمدی کرفسی، 1396.) و نکته‌ی دارای اهمیت از دیدگاه فضاسازی القای اضطراب است؛ به‌شخصه معتقدم که در این شعر کلمه‌ی «پایین» که به‌صورت پلکانی آورده شده اضطراب را تداعی می‌کند به‌گونه‌ای که هرچقدر به‌صورت پلکانی واژه حروف واژه پایین را می‌خوانم، گویی خواننده شعر در دالان تاریک به سمت پایین می‌رود تا به حروف «ن‌تر» می‌رسد، هیجان ناشی از اضطراب به حداکثر خود می‌رسد و تمام می‌شود اما در دو مورد طراشعر که هر بخش آن با نشانه "ر" از هم جدا شده و اگر حروف اول هر بخش را جدا کنیم، برای طراشعر اول به حروف "م، ح، م، د" و "ب، خ، ش، ش" برمی‌خوریم؛ موضوع طراشعر اول در مورد نام «محمّد» است که از کنار هم قرار دادن حروف اول هر بخش آن به حرف محمّد برمی‌خوریم که محمّد نقش برجسته در ایجاد تصویر دارد به‌طوری که «ماه» در طراشعر اول حرف ابتدای کلمه محمد یعنی "م" قرار می‌گیرد، سه بار تأکید بر کلمه محمّد در این شعر شده، اول حروف ابتدای هر بخش، دوم تأکید تصویری بر نقش "م" در ابتدای کلمه محمّد که شاعر اشاره به ابتدای اسلام می‌کند که محمّد پیامبر است که اسلام را آورده است و تأکید سوم همان آوردن اسم محمّد در آخر طراشعر است. این طراشعر به‌گونه‌ای شگفت‌آور با اجزاء کلمه‌ی محمّد تصویر عینی خاصی را تداعی می‌کند که یعنی محمّد ماه کامل در بین پیامبران است که اینجا اهداف تصویری که ایجاد شده از هدف تصویرسازی‌های مشابه به‌خصوص کانکریت شدت کامل است به‌گونه‌ای تسلّط شاعر هنرنمایی بدیع را در شعر نو و بازی تفننی با کلمات و قرار دادن تصویر را نشان می‌دهد اما در طراشعر دوم در مقایسه شعر روشن رامی که شعر دیداری از نوع کانکریت است برتری ویژه‌ای را نشان می‌دهد. در واقع بنابه محتوای توشیح، کلمات طراشعر دوم "بخشش" می‌شود اما این بخشش در متن تصویر نیامده است. سوال مطرح می‌شود که این بخشش در طول شعر کجاست؟ در واقع اگر به مفهوم شعر دقت کنیم، به‌صورت سطحی متوجه می‌شویم که دو بال داشته و از روی ناچاری دو بالش را فروخته و کسی این دو بال را خریده که یک نکته را ایجاد می‌کند بدن انسان دو کلیه دارد که شبیه بال می‌شود در نظرش گرفت. در این مرحله شاید به این نتیجه برسیم که انسان فقیری بوده که مجبور شده دو کلیه‌اش را بفروشد که البته این تصویر منطقی به‌نظر نمی‌رسد اما اگر عمیق به شعر توجه کنیم، متوجه می‌شویم که به زور بال‌هایش را خریدند تا زمین‌گیرد شود. و دوباره سوال مطرح می‌شود، باز بخشش کجاست؟ بخشش جایی که ظلم را بخشیدند، شاعر به‌صورت نمادین و با رمز دارد به افشای فشار و زور اشاره می‌کند که شهری را دربرگرفته که آرمانشهر ذهنی و اتوپیا شاعر است، به‌عبارتی با کلمات، شاعر ادعای آرمان‌شهر خواهی دارد و از نبودش رنج می‌کشد. تفاوت بارز این طراشعر با توشیح و کانکریت در همین حالت رمزپذیری است؛ توشیح یک تصویری را تلاش می‌کند یک کلمه را به‌صورت هنجارشکنی نوشتاری در غالب رمز بیاورد و تصویری را القاء کند، کانکریت منظورش را به‌صورت کلمات و تصویری که کلمات می‎سازد بیان می‌کند اما این نوع طراشعر هنجارشکنی نوشتاری دارد که می‌تواند در متن تکرار شود یا به‌صورت رمز باشد که اندیشه خاصی را القاء کند و تصویر دارد که «شهر» بال نداشته باشد «شر» می‌شود و شما کلمه‌ی «بال» را می‌بینید که تصویر را به ذهن القاء می‌کند. البته شاعر در این شعر اضطراب را در لایه‌های زیرین القاء می‌کند، ریتم ناموزون خریدن بال که از اضطراب بی امان و موقعیت‌های کوتاه و تثبیت نشده را آشکار می‌کند در واقع تبدیل شدن شهر به شر یا به‌عبارتی جناس این دو واژه که یکی در وسط شعر که آشوب را در مرکز تداعی می‌کند، گویی شهر از درون و از مرکز دچار شر شده و واژه دیگر که شهر است. شاعر در انتهای شعر به واقعیتی تلخ از جنس این زمانه می‌پردازد؛ انسان جوامعی با این سیکل معیوب و فرسایشی و مرزهای نزدیک بین معصومیت و شرارت، ساحت انسانی و حضور مهاجم‌گریزی از اضطراب و اندوه و رنج بی‌پایان و بحران هویت است. و نتیجه‌ی اضطراب شاعر، تنها انفعال آیندگان در مقابل گذشتگان خواهد بود. هیچ حرکتی رو به جلویی صورت نخواهد گرفت اگر شاعرات متأخر مدام درگیر رونویسی از اشعار نوابغ متقدم باشند نتوانند از این تأثیر رهایی یابند. بنابراین شاعر متأخر می‌کوشد تا با اتخاذ روشی اضطراب تأثیر متقدمان بکاهد و از این طریق، مجالی برای نمایش توانایی خود بیرون از سایه‌ی بلند متن مسلّط بیابد چرا که هر خوانشی از متن مسلط، ناچار از بازنمایی بخشی از ویژگی‌های آن متن خواهد بود اما این نکته بدان معنا نیست که شاعران مدام یکدیگر را تکرار می‌کند بلکه بدین معناست که هر شعر متضمن دیالکتیک بنیادینی میزان بازشناسی قدرت گذشته «انحراف» از جباریت آن است (طاهری، 1392.)

در کلام آخر، طراشعر ذهن را در لحظه اول بمباران می‌کند، گونه‌های دیگر شعر دیداری تا انتهای شعر، خواننده را در انتظار قرار می‌دهد که ببیند چه اتفاقی افتاده اما در طراشعر به حد زیادی موجز است معجزه‌ای را به‌وجود می‌آورد. خواننده در لحظه اول اجازه پیدا نمی‌کند که حواسش پرت شود، فهم مخاطبان از اشعار و متون از مرتبه ساده به لایه‌ها و اعماق چندگانه معنایی می‌رساند. تعداد، جهات، و عمق لایه‌های قابل ادراک به آموخته‌ها، تجربیات و ذخائر ذهنی مختلفی بستگی دارد که به خواننده القاء می‌شود. در واقع به‌عبارتی شاعر در طراشعر حکم سازنده بمب اتم را دارد و طراشعر به یک لحظه کار ذهن خواننده را تمام می‌کند و تمام اندیشه را به یک لحظه منتقل می‌کند که البته از این لحاظ می‌توان گفت طراشعر اولین سبکی است که رکورد انتقال مفهوم را شکسته است.

«طراشعر» سبک شعری برای اولین‌بار در فوریه 2019 توسط «امین افضل‌پور» بنیانگذار شد. ایشان ساکن سوئد، مؤلف یازده جلد کتاب، عضو انجمن نویسندگان سوئد و قلم سوئد، فارغ‌التحصیل رشته‌ی الکترونیک و مهم‌تر از همه امضایش است که پایاین سبک شعریست؛ سبکی که در قامت طراشعر، پنجره‌ای گشوده به دنیای شعر

شعرطراشعر_کانکریت_شعر تصویری_خواندیدنی_شعر کانکریت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید