خواندن ۳ دقیقه·۱۶ روز پیش

هیولای رنگارنگ

از وقتی دوره آموزشی تولید محتوا رو شروع کردم، ذهنم روزانه خیلی درگیر میشه بابت موضوع، که از چی بنویسم. با توجه به مطالب آموزشی که این چند روز خوندم گفتم از چیزی بگم که، این روزها دغدغه ی خیلی از مردم ما و شاید بهتر باشه بگم مردم دنیاس. که هرچی ازش بگم یا بگیم کم هست.

از تجربیات خودم بگم براتون

چندین سال میشه با توجه به علاقه ای که به فعالیت های اجتماعی دارم. با ارگانهای مختلف، در زمینه های گوناگونی همکاری می‌کردم. و به عنوان مسئول اجتماعی محله، یه سری کارهایی از قبیل جلسات مشاوره، کارگاه هایی در مناطق حاشیه ی شهر برگزار می‌کردم.

به خاطر همین با مشکلات مردم بیشتر آشنا شده بودم. و چقدر درد مردم رو از نزدیک دیدم و شاید احساس کردم، و هرکدوم رو با توجه به مشکلشون به کارشناس مربوطه معرفی می کردم. و پیگیر بودم که مشکل شون بررسی شده باشه.

( اینو بگم براتون با اینکه خودم حاشیه نشین هستم) بخاطر همین فعالیتم، جاهایی از شهر رو رفتم که از حاشیه هم حاشیه تر بود. خدایی مردم با چه شرایطی زندگی می‌کردند. چه مشکلاتی عجیب وغریبی.

و همین باعث شد فکر کنم از خیلی چیزها و موضوعات جامعه آگاه شدم. تا اینکه ...

سرهمین فعالیتم منو دعوت کردند به یه دوره آموزشی.

دوره آموزشی

پاییزسال1401 بود که این دوره رو بهم گفتن، دوره پیشگیری ازاعتیاد هست، شرکت کنم. با یه غرروی که خیلی چیزها رو می‌دونم و چند ساله با خانواده های آسیب دیده در ارتباطم، شرکت کردم.استاد دوره خودش از دغدغه مند های و دلسوزان جامعه بود، حالا نگم سمتش چی بود ولی تخصصی، در این زمینه کار می‌کرد.

خلاصه تا کلاس شروع شد استاد ازمون پرسید چند نمونه مواد مخدر نام ببرید، کلاس که اعضاش 15 نفری می‌شدیم، نهایتا تونستیم یه چیزی حدود 10 الی 20 مورد نام ببریم.

بعد استادمون ادامه داد، می‌دونید بیش از 1000 نوع ماده مخدر داریم که روزانه، داره در دنیا تولید میشه. اونجا بود که همه چشامون گرد شد من که به قولی آب تو سرم خشک شد، تا اینو شنیدم انگاری از این غروری که همه چی دون بودم، بیرون اومدم. سوال بعدی که از کل کلاس پرسید این بود، که حالا چه کاری می‌تونیم، انجام بدیم؟

شاید شما هم مثل ما این تو فکرتون میاد که دولت داره کم کاری میکنه، پلیس با قاچاقچیا ساخت و پاخت داره و.... خدایی سهم من مادر و شمایی که میخونی برای بچه هامون چیه ؟

آیا ماهم باید بشینیم دست روی دست بزاریم تا دولت یه کاری کنه ؟

خلاصه هرجلسه مطالب جدیدتری ارائه می‌شد. یه جاهایی فقط اشک ریختم. از اینکه مواد در شهر خودم به راحتی داشت درست میشد، ازخرید فروش های مجازی. تا حالا این اسمها رو شنیدین؟ قورباغه، میومیو، گرد فرشته، نخ، عقرب و...

(پیشنهاد می‌کنم حتما دنبال آگاهی جدید باشید. اطلاعاتی خواستین برام پیام بزارم)

دیگه هر روز با میلی خاصی کلاس رو می‌رفتم و هر روز مطالب برام خیلی هیجان انگیزتر و جالب تر می‌شد.خلاصه دوره رو شرکت کردم و کلی مطالب آموزنده ی مفید و جدید یاد گرفتم. و با خودم عهد بستم مطالب رو تا جایی که توان هست به دیگران منتقل کنم .

حالا نوبت من شده بود که آستین بزنم بالا

منم که با محله های حاشیه شهر سمت خودم کاملا آشنا بودم ، رفتم و جاهایی که حتی میدونستم محل خرید و فروش هستن کلاس گذاشتم . جالبیش اینجا بود که بعد متوجه شدم خانمهایی تو کلاسم بودند، که همسرانشان به قولی ساقی بودند و از چیزها و مطالبی که گفتم هیچی نمی‌دونستن. از این هیولای رنگارنگ. با مدارس زیادی هماهنگ کردیم واز پدر و مادر ها دعوت کردیم با استادم کارگاهی آموزشی روبرگزار کردیم .