ویرگول
ورودثبت نام
محمد امین نجفی
محمد امین نجفیعلاقه مند به بازی و تفکر .
محمد امین نجفی
محمد امین نجفی
خواندن ۴ دقیقه·۱۴ ساعت پیش

قهرمان زندگی تو کیه؟ در بازی journey

ایا کسانی که از دنیا رفته اند فراموش خواهند شد ؟

این سوالی است که در تحلیل بازی journey به آن پاسخ میدهم .

در این بازی کنترل شخصیتی با شنل قرمز و روبانی سرخ که کلماتی عجیب رویش نوشته شده را به عهده داریم . حرکت او در بیابان داغ بسیار نرم و روان است . انگار روی شن ها سر میخورد . او در مسیرش صدایی شبیه به سوت از خودش تولید می‌کند. با صدایش روبان های قرمز در باد می‌رقصند و کلماتشان می درخشد . روبان ها که در آسمان می‌رقصند یا به سوی خود او می آیند یا بین دو صخره کشیده می‌شوند. یعنی ربان هایی قرمز و بلند با کلماتی ناخوانا و درخشان مثل یک پل عمل می‌کنند. اما همه اینها با صدای عجیب شخصیت فعال می‌شوند. این سوت زدن کاراکتر به نوعی ارتباطی ماورایی با آن متون است .

اما به نظر شما صدای شخصیت اصلی بازی چه مفهومی دارد ؟

چرا وقتی سوت می‌زند وکلمات روبان های قرمز یا پارچه های قرمز می‌درخشند؟

ایا آنچه روی روبان ها است کلمه است یا نقش ؟

انگار صدای او یک دعا است . یک درخواست از خداوند یکتا . او از خداوند می‌خواهد که دانشی به او بدهد که در این بیابان داغ زندگی راه درست را پیدا کند . خداوند نیز دعایش را برآورده می‌کند و هر بار چندین روبان قرمز درخشان به طرفش می اندازد .

اما آن کلمات یا نقش ها چه مفهومی دارند ؟

شخصیت اصلی در بخش هایی از بازی به مکانی می‌رسد که قبر هایی عمودی فرو رفته در شن را می‌بیند که هر قبری نقشی رویش حک شده . وقتی که سوت میزند نقش هر قبر می‌درخشد. آنگاه کاراکتر شنل قرمزی بازی می‌نشیند و مراقبه می‌کند. در هنگام مراقبه موجودی بزرگ و نورانی و با لباس های بلند سفید میبنید. آن موجود با سرش اشاره می‌کند که به دیوار نگاه کن . دیواری که اتفاقات سفر شخصیت بازی در آن قدم به قدم حک می‌شد.

گویا خداوند به کاراکتر بازی می گوید به بندگان محبوب من نگاه کن که چگونه زندگی کردند تا راه درست زندگی کردن را یاد بگیری .

آن نقش های قبور هم نام آن بندگان محبوب خدا بود که می‌درخشیدند . پس از دعا های او و درخشش قبور او می‌توانست با فرشته خداوند ملاقات کند . پنج بار این اتفاق می افتد او پنج فرشته را ملاقات می‌کند. هر فرشته بخشی از وضعیت کنونی او آینده او را به او نشان می‌دهند.

کاراکتر بازی ما در ادامه مسیر با یک همراه دیگر روبه رو می‌شود. آن شخص دیگر روبان بلند تر دارد .

اما به نظر شما پیدا شدن این شخص دوم چه مفهومی دارد ؟

پیدا کردن راه درست زندگی اگرچه با راهنمایی های خداوند و فرشتگان و برسی زندگی بندگان محبوب خدا ممکن است اما بدون همراه خوب قدم بر داشتن در این مسیر سخت است . تنهایی هایی که این مسیر دارد انسان را خسته می‌کند. یک شریک ، یک رفیق خوب می‌خواهد تا خسته نشوی . تا بتوانی ادامه بدهی .

در ادامه مسیر آن دو به سرزمینی میرسند که برف می‌آید و هر دو در آن روی برف ها می افتند . آنها از پا در می آیند.

اما معنی این اتفاق چیست؟

بلاخره روزی خواهد رسید که همه ما خواهیم مرد. زمستان فصلی است که گیاهان زیادی می‌میرند و استعاره ای از مرگ است . شخصیت های اصلی بازی نیز بلاخره به روز پایان زندگی رسیدند .

اما آیا آن دو فراموش شدند ؟

هرگز پنج فرشته راهنما به سوی آنها آمدند و با صدایشان روح آن دو را بیدار کردند . فرشتگان راه بهشت را به آن دو نشان دادند . آن دو زوج عاشق با هم به بهشتی پر از آبشار و نعمت رفتند . پس هیچ وقت خداوند آنها را فراموش نکرد .

ممکنه از نظر مردم فراموش شوند ؟

بله شاید برخی مردم آن دو را فراموش کردند . اگرچه انسان های خوب نام نیکوی آنها همیشه زنده خواهد ماند . مانند شهدا اگرچه از دنیا رفته اند اما یادشان همیشه در بین ما زنده است .

ما باید چه کنیم ؟

ما هم مثل آن دو عاشق برای پیدا کردن مسیر درست زندگی باید از خداوند بخواهیم . خداوندی که می‌گوید به مسیری که بندگان محبوب و نیکوکار من رفته اند نگاه کن از آنها یاد بگیر . پس از آن به زندگی شهدا و افراد نیکوکار نگاه کنیم مثل آنها زندگی کنیم . زندگی مانند یک مسافرت کوتاه اما با چالش های زیاد است . برای پیدا کردن مسیر درست نیاز به راهنما و الگو است . این الگو زندگی افراد نیکوکار است .

زندگی یه مسافرت کوتاه است
زندگی یه مسافرت کوتاه است

زندگیآیندهعاشقانهدوستبازی
۰
۰
محمد امین نجفی
محمد امین نجفی
علاقه مند به بازی و تفکر .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید