چند ماه است که کتاب The Lean Startup را تهیه کردم و به دلیل نیازی که در کسب و کار من و جواد بود شروع به مطالعه ی این کتاب کردم.حال سعی دارم در این مقاله پیش گفتاری درباره تفکر این کتاب و نوپایِ ناب برای شما بنویسم تا در مقالات بعدی آن را ادامه بدهم.بهتره همین ابتدا مشخص کنم که این کتاب دارای موضوع کارآفرینیست.مهارتی که هر عضو از یک تیم کسب و کار باید از آن خبر داشته باشد تا اون سیستم بتواند رشد کند.
داستان از یک خوابگاه دانشجویی آغاز میشود با دانشجویان بی پروا به شرایط سخت مسیرکارآفرینی.آن ها که میخواهند اطراف خود را تحت تاثیر قرار دهند و مسیر را اونجوری که دوست دارند آسفالت کنند.ایده هایی که طراحان جوانش فکر میکنند دنیا را تغییر میدهد.ایده هایی که بر اساس فناوری های جدیدی ساخته میشوند،و باعث تاسیس شرکتشان میشود.شرکتی که با موفقیت اولیه اش سرمایه جذب میکند و همین باعث میشود محصول خارق العاده ای وارد بازار کنند،دوستانشان را استخدام کنند،تیم عالی را رهبری کنند و تمام دنیا را تبدیل به مدینهِ فاضلهِ(البته از جنس اروپایی و هالیوودی)کنند.
صد البته که تمام این داستان ها مال اونور آبه چراکه "دانشجو و چه به این کارا ، دانشجو باید درسشو بخونه و غذا سلفشو میل کنه و سرش تو کتاباش باشه".تازه ما که از این خوابگاها نداریم !!!
ابتدا کتاب به این اشاره میکند که هر چقدر ایده خوبی داشته باشید،از همان ابتدا محکوم به شکسته،چرا که مهم فرآیندی است که بتونه ایده شما رو به یک شرکت تبدیل کنه.این موضوع رو میشه از تعداد کسب و کار های نوپا شکست خوده نسبت به جان سالم به در برده ها فهمید(تقریبا 1به 100).
خیلی ها فکر میکنند که موفقیت کسب و کار نتیجه ژن خوب یا بودن در زمان و مکان مناسب است،درحالی که موفقیت کسب وکار نوپا با دنبال کردن فرآیند صحیح،قابل مهندسی است.به این معنی که قابل یادگیری است و در نتیجه قابل آموزش.
کارآفرینی دقیقا یک مدیریت است.دوکلمه کارآفرینی و مدیریت دو معنای کاملا متفاوت در ذهن ها تداعی میکند.به نظر میرسد که کارآفرینی جذاب،نوآورانه و هیجان آور و مدیریت خسته کننده،جدی و بی مزه است.زمان این رسیده که این ذهنیت رو کنار بزاریم.
تمام این کتاب داره درباره این سیستم صحبت میکنه که ؛به جای صرف سال ها زمان برای تکمیل محصول یا خدمتمان،یک کمینه محصول پذیرفتنی بسازیم ،قبل از این که محصول آماده بشه اونو روونه بازار کنیم و بابتش پول دریافت کنیم و بعد از این که مشتریان ابتدایی خودمون رو پیدا کردیم محصول رو مدام بهینه کنیم تا به یک محصول کامل برسیم و این چرخه را ادامه دهیم...
در این مسیر با پذیرندگان اولیه ای آشنا میشوید که باید با آن ها صحبت کنید و بازخورد بگیرید.نکته اینجاست که الزاماً توصیه های آن ها نیاز به عملی شدن ندارند بلکه باید آن ها را به عنوان ورودی های منبع اطلاعاتی در مورد محصول و چشم انداز کلی در نظر بگیریم.و به این معنی که باید روی رؤیاهای مشتریانمان آزمایش انجام دهیم نه اینکه بخواهیم آن ها را برآورده کنیم.
این رویکرد بر پایه بسیاری از ایده های سابق مدیریت و توسعه محصول از قبیل تولید ناب ،تفکر طراحی،توسعه مشتری،و توسعه چابک بنا شده است و رویکرد جدیدی برای خلق نوآوری پیوسته است.این رویکرد "نوپای ناب" نامیده میشود.
رویکردی که بر چرخه های زمانی بسیار سریع ،تاکید بر آن چه مشتریان میخواهند(با نگاه به چشم انداز کلی خودمان)البته بدون پرسش از آن ها و یک رویکرد علمی برای تصمیم گیری تمرکز میکند.
بیشتر بنیانگذاران و تیم اولیه ی کسب و کار ها که اکثراً هم پیش زمینه های مهندسی دارند در صورت نگرفتن نتیجه از محصول و برنامه ریزی هایشان زود به این نتیجه میرسند که راه حل؛ معماری بهتر،فرآیند مهندسی بهتر،انظباط بهتر،تمرکز یا چشم انداز محصول است و در نتیجه مجدداً منجر به شکست بیشتر میشوند.
این درحالی است که فعالیت های مدیریت و بازاریابی یک کسب و کار نوپا باید به اندازه مهندسی و توسعه محصول مورد اهمیت قرار گیرند.بنابراین باید به همان اندازه شیوه دقیقی برای هدایت آن ها در نظر گرفت.
این تفکرات در ابتدا با عقل بیشتر افراد حتی در قطب نوآوری جهان ، یعنی سیلیکون ولی ، جور در نمیآمد.کسب و کار های نوپایی که محصول تولید میکردند و کسی نمیخواست،محصولات جدیدی که در قفسه های فروشگاه ها می ماندند و رؤیاهای فراوانی که تحقق نمی یافتند.
موضوع مهم و مورد توجه در نوپای ناب این است که اتلاف های فراوان پیرامون کسب و کار باید حذف شود.جالب توجه هست بدانید که اصول نوپای ناب در هر صنعتی که بتوانید تصورش را کنید قابل اجرا است.
شالوده اصلی این کتاب پنج اصل دارد که سه بخش کتاب را تشکیل می دهند.
1- کارآفرینان همه جا هستند؛شاید فکر کنید کارآفرینان حتما درون یک گاراژ کار را آغاز میکنند و این الزاماً در تمام شرایط صدق نمیکند.یک موسسه اجتماعی که طراحی شده تا محصول یا خدمت جدیدی را در شرایط عدم قطعیت خلق کند نیز یک کارآفرینی است.حتی شاید کارآفرین ها درون سازمان و دولت ها باشند.
2- کارآفرینی مدیریت است؛یک کسب و کار نوپا یک موسسه است،نه صرفاً یک محصول،بنابراین نوعی خاص از مدیریت را لازم دارد که مختص فضای عدم قطعیت آن باشد.
3- یادگیری معتبر؛کسب و کار های نوپا صرفاً برای این نیستند که چیز بسازند،پول تولید کنند،یا حتی به مشتری خدمت دهند.آن ها هستند تا یاد بگیرند چگونه یک کسب و کار پایدار ایجاد نمایند.این یادگیری می تواند به صورت علمی از طریق انجام آزمایش های مکرر اعتبارسنجی شود.این موضوع به کارآفرینان این فرصت را می دهند تا هر جزء چشم انداز خود را آزمایش کنند.
4- ساختن،اندازگیری،یادگیری؛فعالیت پایه یک کسب و کار تبدیل ایده ها به محصول و اندازه گیری کردن این که مشتریان چگونه پاسخ می دهند و سپس یاد گرفتن این که چرخش انجام دهد یا حالت فعلی خود را حفظ کند و تمام فعالیت ها باید در راستای شتاب بخشیدن به این چرخه باشد.
5- حسابداری نوآوری؛برای بهبود نتایج فعالیت های کارآفرینانه و مسؤلیت پذیر کردن نوآوران،بایستی بر موارد کسل کننده تمرکز کنیم،چگونه پیشرفت را اندازگیری نماییم،چگونه موعد تعریف کرده و چگونه کار ها را اولویت بندی کنیم.این موضوع نیازمند نوع خاصی از حسابداری است که برای کسب و کار نوپا و افرادی که بر دوش کارآفرینان مسؤلیت میگذارند طراحی شده است.
این مقاله آغاز یک مسیر برای یادگیری نوپای ناب است.همچنین خوشحال میشم اگر نظراتتون رو با من در میون بزارید.حتما سری مقالات بعدی این موضوع رو دنبال کنید.
موفق باشید....